سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 67 (نمایش راز گل و نغمه بلبل)
*به نام خدا*
از دور صدای آواز بلبلی به گوش می رسید
بچهها به او سلام کردند بلبل به بچهها گفت سلام حالتون خوبه؟ خانم مربی گفت من با بلبل دوست شدم بلبل داشت بال میزد که یک گل زیبا ميبينه و شروع میکنه به آواز خواندن که بعد از شنیدن آواز بلبل گل شروع میکنه به گریه کردن و بلبل از گریه کردن گل تعجب میکنه و میگه من نمیخواستم گل ناراحت بشه اما پدربزرگ بلبل به او گفته بود نغمه ای که بلبل میخواند نغمه خاصی است و باید یک وقت خوب خوانده بشه بلبل بال زد و رفت و رفت و رفت تا اینکه یک روز دیگه دوباره بیاد پیش گل وقتی که گل حالش خوب بود ازش پرسید ای گل زیبا چرا اون روز که من برای تو آواز خواندم گریه کردی؟ گل گفت معنی آوازی که خوندی را میدونی؟ گوش کن تا معنی آواز را برات بخونم
چه گل های معصوم و خوش منظری
عجب عطر و بویی در این دشت هست
چه رنگی، چه طرحی، چه برگ تری
عجب سایبانی در این دشت هست
میان هیاهوی آب و نسیم
عجب تشنگانی در این دشت هست
پر از حس تقدیس پروردگار
عجب تکیه گاهی در این دشت هست
همه خار ها سر فکنده به زیر
عجب نوگلانی در این دشت هست
همه بلبلان نغمه خوان بر درخت
عجب عاشقانی در این دشت هست
پر از صبر و تسلیم و تسبیح پروردگار
عجب کاروانی در این دشت هست
چه ها کرده خون حسین بر زمین
عجب برگ و باری در این دشت هست
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
روز یکشنبه 1 مرداد 1402
5 محرم 1445
حسینیه کودک شهدای گمنام شهرک شهید محلاتی
ایده و اجرا :
مرثانورانی
ثبت گزارش و عکس :
فاطمه قاسمی