سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

سردار کوچک سپاهم یا حسین(عليه السلام) 68 (پرده خوانی) 6

1402/5/7 3:01
نویسنده : یکی از ما
46 بازدید
اشتراک گذاری

*به نام خدا*

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله 

هر که دارد در سرش شور و نوا بسم الله 

🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

قصه امروز ما درمورد آقایی است که با امام حسین علیه السلام قهر کرده بود اسم ایشون زهیر بود که داشت از مکه برمی‌گشت و مسیرش با امام حسین یکی شده بود اما میخواست اصلاً امام حسین را نبینه یک جایی اتفاقی کاروانشون به هم رسید زهیر و خانومش تو خیمه مشغول خوردن ناهار بودند که امام حسین علیه السلام یکی از یارانشون را فرستادند و یک نامه برای زُهِیر آوردند زهیر تا متوجه شد نامه از طرف امام حسینِ گفت چیکار کنم برم یا نرم یهو خانومش (دُلهم) گفت چرا نمیخایی بری؟ پاشو پسر حضرت زهرا سلام الله علیها برات نامه داده اماممون امام حسینِ پاشو زود برو کمک کن دلهم با حرف های خوبش باعث هدایت همسرش شد زهیر که حرفهای خانومش را شنید گفت خانومم راست میگه برم ببینم امام حسین چیکار داره زهیر به سمت خیمه های امام حسین حرکت کرد وقتی که با امام حسین صحبت کرد با او آشتی کرد و سوار کشتی نجات امام حسین علیه السلام شد و حرف های امام حسین به دلش نشست و متوجه شد که باید به امام حسین مهربون کمک کنه و شد یکی از یاران خوب امام حسین🙏 روز عاشورا که شد اذان گفتند (الله اکبر، الله اکبر) و نگفتند چون جنگِ و هوا گرمه نماز نمیخونیم همون موقع که اذان گفتند نماز جماعت خواندند زهیر گفت منم جلوی صف نماز گزاران میمونم مراقبت میکنم تا دشمنان تیر اندازی نکنند دشمنان انقدر بدجنس بودند که سر موقع نماز هم تیر اندازی میکردند خلاصه زهیر سپرش را آورده بود و ایستاده بود جلوی نمازگزاران و از آن ها مراقبت می‌کرد بعد از اتمام نماز هم حسابی جنگید در تاریخ ثبت شده که زهیر توانست 120 نفر از دشمنان را از بین ببرد در آخر سر هم شهید شد و آسمانی شد 🙏

ایده و اجرا :

مرثانورانی 

ثبت گزارش :

فاطمه قاسمی 

روز دوشنبه 2 مرداد 1402 

6 محرم 1445 

حسینیه کودک شهدای گمنام شهرک شهید محلاتی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد