سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 69 (نمایش محرمی)

1402/5/7 12:05
نویسنده : یکی از ما
89 بازدید
اشتراک گذاری

*به نام خدا*

کودکان با کاسه های آب وارد شدند و متن زیر را اجرا کردند 

آبی نمونده توی مشکم عمو

یه نیگا کن به اشکم عمو

ببین لبای خشکم عمو 

عمو عطش، عمو عطش 

ماه شب های محفل حرم 

حل کن ای عمو مشکل حرم 

آتیش افتاده تو دل حرم 

عمو عطش، عمو عطش 

ساقی وقتی میری که آب بیاری 

میدونم اینکه تک سواری 

کم نشه سایه ات از سرمون 

عمو عطش، عمو عطش 

💢💢💢💢💢💢💢

کودکان کاسه ها را روی زمین می‌گذارند و دور گهواره می‌نشینند صدای گریه نوزاد به همراه نوای نی به گوش می‌رسد 

کودک 1(علی اصغرم آروم بخواب نوگل باغ حسین نور دیده، خواهر فدای اون دل تنگت، چرا رنگت پریده؟) 

کودک 2( با این لبای خشکت قلب منو نسوزون از تشنگی زبونتو دور لبت نچرخون)

کودک 3( ببین ببین... تموم خیمه غوغا شده نه قاسمی... نه اکبری... کسی دیگه نمونده گریه تو عزیزم، قلب همه را سوزونده) 

کودک 4( علی اصغرم... خواهر برات بمیره... گریه نکن برادر... ببین صدات میگیره) 

کودک 3(دشمن که آب و بسته راهی دیگه نداره تو این صحرای بی آب حالا کی آب بیاره؟) 

کودک 1( اصغر بدون شیره آبی دیگه نمونده هم تشنه، هم گشنه رمقی براش نمونده) 

کودک 2( چقدر بیقراره کاشکی دووم بیاره) 

رقیه (ای ول... داره جون میده برادر... قلب رقیه از غمش داره میشه پر پر) 

این ماهیِ بی جون، فقط لب تشنه ی یک قطره آبِ لباش پر از زخمه نمیتونه بخوابه 

کودک 1 ( تو این گرما شده تشنه ولی دشمن به ما آبی نمیده کاشکی یه کم طاقت بیاره... بابامون خیلی غریبه) 

💢💢💢💢💢💢💢💢

رقیه سلام الله علیها (پدرم حسین اذن داده به عمویم برن سمت فرات پِی آب برای اهل حرم. عمو سقاست، عمو یه پهلوونه) 

کودک 2(عمو ماه بنی هاشم ابالفضل علی سقای لشکر علمدار سپاهه ماهِ لشکر) 

رقیه س( دو دست اون قوی پر توانِ عمو مرد نبردِ قهرمانه) 

من این مشک رو میدم به دست سقا(2)

برن تا علقمه با امر بابا 

عمو باب الحوائج 

ماهِ لشکر 

میاره آب برای تو برادر 

میاد سقا با یه مشکِ پر از آب 

تو سیراب میشی و کم‌کم میری خواب

گریه نکن برادر تا که عموتو داری 

عمو میاد به خیمه اگه طاقت بیاری 

کودک 2(وا کن دو دست کوچولوتو دعا کن اصغر عموتو مشکو یکی برده که برمیگرده زود وقتی میرفت فقط به فکر خیمه بود) 

کودکان مداحی عمو عباس را گوش می‌کردند و سینه می‌زدند عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره عمو عباس نوحه که قطع میشد رقیه س(خواهر ببین) 2

داره میادش بابا خورده گره مگه به کار بابا؟ 

معلومه از چشمای زارِ بابا... 

به طرفین می‌رود و با بی قراری می‌گوید عمو کجاست؟ عمو کجاست؟ 

همه کودکان :عمو کجاست؟ عمو کجاست؟ 

کودک ۵ وارد صحنه می‌شود 

می‌گوید رقیه جان بیا... رقیه جان بیا... عمو عباس هم رفت

رقیه س (ای واااای چه خبر شده؟ عمو کجاست؟) 

کودک 5(عمو جنگید... عمو خوب جنگید مشک هم پر آب گردید  هم تشنه بود و هم خسته آب ننوشید اما) 

کودک 2(چرا آب ننوشید؟) 

کودک 5(به یاد لب تشنه ی چشم انتظاران)

کودک 3(بعد چه شد؟) 

کودک 1(از چه عمو برنگشت؟) 

کودک 5(دوره کردند دشمنان دوره کردند دشمنان راه گرفتند بر او  با تیغ و تیر جفا زدند هم مشک هم خود عمو 

😢😢😢😢😢😢😢😢

همه کودکان گریه کنان به زمین می افتند

یعنی رقیه بی عمو شد (3)

کودک 5(اونی که تشنه ها را آب میداد دیدی آخر توی صحرا افتاد همه رفتند علی (2)

از سوز عطش سوخته لبات بعد از عمو دیگه آب گیر نمیاد 

😭😭😭😭😭

در انتها نوحه عمو عباس با صدای کودکانه پخش می‌شود و تماشاچیان و کودکان سینه می‌زدند 

محیا سادات حسینی و زهرا سادات شاگردی که مقیم کشور چین هستند و بعد از اینکه یکسال همدیگه رو مجازی دیدیم به لطف امام حسین علیه السلام قسمت شد همدیگه رو از نزدیک ملاقات کنیم 

یک عکس هم همراه مربی مرثا نورانی 

شاگرد مجازی از کشور چین 

خوشحالم از دیدنت عزیز دلم 🌹

یک عکس زیبا هم به همراه مادر و برادر زهرا سادات 

دیدار با شاگرد مقیم چین که یکسال همدیگه رو از پشت گوشی دیده بودیم 😊

لحظه ورود زهرا سادات جان برای اولین بار به حسینیه که حسینیه را آنلاين دیده بود 

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

نویسنده متن نمایش سرکار خانم زهرا سادات اخلاقی 

ایده و اجرا :

مرثانورانی 

ثبت گزارش و عکس :

فاطمه قاسمی 

روز سه شنبه 3 مرداد 1402 

٧ محرم 1445 

حسینیه کودک شهدای گمنام 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد