مسافر قطار کوچولو (23) (حرف طلایی امام رضا علیه السلام)
بچه ها، لی لی حوضک امام رضایی(ع) رو بازی کردند:
مثل انگشت شست، کبوتر شدند و به امام مهربونشون سلام دادند:(همچنین به خواهر امام رضای مهربون سلام دادند:)
بچه ها، کبوترانه بازی کردند؛
شبیه بازی کلاغ پر، با شنیدن کارهای خوب، دستشون رو مثل کبوتر بالامی آوردند و بق بقو می کردند و با گفتن کارهای اشتباه، یک " نه" جانانه و اپرایی می گفتند!
قصه ی " حرف طلایی" (همان حدیث سلسله الذهب ولی کودکانه) رو شنیدند:
کبوتر کوچولو ها برای شنیدن حرف طلایی، هشت قدم می پریدند و بعد از پرش هشتم به بالا می پریدند و یک "یا امام رضا"ی بلند می گفتند:
بچه ها با کاغذ های رنگی که خودشون خرد کرده بودند و به چسب پهن چسباندند، ریسه ی جشن میلاد امام رضا رو آماده کردند:
انواع وسایل نقلیه از قطار و هواپیما و... رو درست کردند برای سفرشون به حرم امام رضای مهربوون:
برای یاد گرفتن حدیث امام رضا در مورد نظافت هم با فیل کوچولوی چوبی آشنا شدند؛ فیل کوچولویی که باحمام و مسواک زدن هیچ آشنایی ات نداشت. نمی دونست، شامپو و صابون چیه؟ بچه ها به فیل کوچولو مسواک زدن یاد دادند( با پاک کردن سیاهی دندان های آدمک های کاغذی که روی قسمت دندانشون چسب پهن زده شده بود.)
بچه ها، پازل امام رضایی درست کردند:
مولودی های کودکانه خواندند :
برای رسیدن به حرم امام رضا، از رودخانه مدل های مختلف(لی لی، حرکت با پاشنه، حرکت با پنجه و...)رد شدند:
حتی رفتن برق هم نتوانست، شادی جشن ما رو کم کنه و تهدید رو به فرصت تبدیل کردیم با سایه بازی کبوتر و پرواز به سمت حرم:
مربی: مرثا نورانی
تابستان ۹۷