مسافر قطار کوچولو (22) (کلاس شیرین تر از عسل،حدیث امام رضا(ع))
توی این جلسه، لاک لاکی، یعنی عروسک لاک پشت کوچولو، به من خیلی کمک کرد.
حدیث این جلسه مون ،در مورد پاکیزگی و نظافت بود که لاک لاکی هیچ چیز در مورد آن نمی دانست!!!
لاک لاکی،نمی دانست شامپو چیه؟ وقتی مربی، شامپو را نشان بچه ها و لاک لاکی می دهد،لاک لاکی
می گوید:«این چیه؟ اون رو می خورن؟؟؟» اون وقت صدای خنده ی بچه هاست که به مربی انرژی
می دهد برای ادامه ی کار!
بعد، تمام لوازم بهداشتی مثل: شامپو،صابون،شانه،مسواک و...به بچه ها نشان داده می شود و بعد
چشم بچه ها را می بندیم،و حدیث مورد نظر را می خوانیم و بچه ها با قدرت لامسه ی خود باید
بگویند چه چیزی در دستشان هست.
اوج و فرود خواندن ریتم حدیث و شعر، با حرکت دست نشان داده شد که درملکه شدن و به یاد آوردن
حدیث برای بچه ها،تجربه ی جالب و قابل استفاده ای برای جلسات آینده بود.
بعضی از چیزهای به نظر ساده،آن قدر به یک مربی انرژی و توان می دهد که قابل تصور نیست،این هم یک نمونه اش:
یکی از بچه ها توی این جلسه،کمی دیر آمده بود،وقتی کلاس تمام شد،شروع کرد به گریه کردن،به سرعت علت گریه ی او را جویا شدم؛گریه می کرد و می گفت : «چرا کلاس زود تموم شد!».هر چه قدر هم مادر او توضیح می داد که ما دیرتر آمدیم، راهگشا نبود که نبود!
بچه ها درحال آموزش شامپو زدن به لاک لاکی و خواندن حدیث نظافت برای او.
بچه ها در حال آموزش مسواک زدن به لاک لاکی و خواندن حدیث نظافت برای او.
و صابون زدن و...
مربی کلاس:مرثا نورانی
۹۵