سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 75 (پرده خوانی) 9

1402/5/9 16:33
نویسنده : یکی از ما
105 بازدید
اشتراک گذاری

*به نام خدا*

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله 

هر که دارد در سرش شور و نوا بسم الله 

🙏🙏🙏🙏🙏

امام حسین علیه السلام در یک خانواده ای بودند که اون خانواده پیش خدا خیلی عزیز و محترم هستند امام حسین فرزند حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و از نوادگان پیامبرمون بودند خداوند مهربان دین اسلام را که مهمترین و کاملترین و بهترین دین قرار داده بود پیامبر دین اسلام  را حضرت محمد صل الله انتخاب کرده بودند برای همین خدا پیامبر اسلام و خانواده اش را خیلی دوست داشت چون خیلی خانوده خوبی برای هم بودند و از هرچیزی که خودشون داشتند به فقیران و نیازمندان کمک می‌کردند لباس اضافه را برای خود نگهداری نمی‌کردند خیلی مرتب می‌کردند و به کسی می‌دادند که نیاز داشت حتی پول و غذا... برای همین همه مردم این خانواده را دوست داشتند.... گذشت تا امام حسین علیه السلام بزرگ شدند مردم دیدند که حاکمشون مشکلات مردم براشون مهم نیست و فکری به حالشون نمیکنه همیشه به فکر خوشگذرانی خودشه... مردم عصبانی شدند حاکمشون مثلاً اسمش امیر مؤمنان بود درحالیکه که نه نماز می خواند و نه روزه می‌گرفت حرف خدا را هم گوش نمی‌داد مردم گفتند باید از یک آدم قوی و عاقل که ما را دوست دارد کمک بگیریم گذشت تا اینکه برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند البته نه با کاغذ خودکار با پر پرنده و جوهر و پوست حیوانات حدود 18 هزار نامه و با اسب تندرو نامه ها را به دست امام رساندند که نوشته بودند بیا ما را از دست این حاکم بد نجات بده ما همگی حمایتت میکنیم و با تو بیعت میکنیم امام حسین هم با خانواده و دوستانشون مشورت کردند و رفتند دوستانه با یزید دوستانه صحبت کردند اما یزید به حرف های امام حسین علیه السلام گوش نداد و به کارهای بد خود ادامه داد امام حسین علیه السلام برای اینکه دین اسلام که مهمترین دین بود نابود نشه خانواده خود را جمع کرد پیامبرمون در این باره گفتند شروع دین اسلام با من بود ولی باقی ماندن دین اسلام که الآن باعث شده ما بتونیم مسلمان باشیم و حجاب داشته باشیم و به مجلس اهل بیت علیهم السلام بریم... به دليل اینه که امام حسین علیه السلام با همه دارایی و خانواده آمدند تا دین اسلام از بین نره برای همین ما مردم خیلی خوشحالیم که یاری مثل امام حسین علیه السلام داریم 🙏

لبیک یا حسین... لبیک یا حسین... 🙏

امام حسین آمدند نزدیک کوفه شهر کربلا که حُر آمد جلوی امام را گرفت گفت نه میتوانی وارد کوفه شوی نه میتوانی به شهر خودت برگردی امام حسین هم نامه ها را نشان دادند و گفتند خودتان ما را دعوت کردید حُر گفت من دستور دارم...

امام حسین علیه السلام شب آخر که می‌دانستند دیگه شب آخرشونه یک فرصتی از سپاه یزید گرفتند... فرصت عبادت و راز و نیاز بیشتر چون خیلی خدا را دوست داشتند.. خلاصه شب عاشورا گذشت و روز عاشورا شد تک به تک یاران امام حسین شهید شدند و امام تنها مانده بودند یزید به شمر و عمربن سعد گفته بود من به شما پول میدهم شما هم بروید با امام بجنگید اما خودش نرفت چون ترسو بود از مردم هم پول می‌گرفت و به دوستانش میداد خیلی از افرادی که تو سپاه دشمن بودند جزو کسانی بودند که برای امام حسین نامه نوشته بودند آنها فکر می‌کردند يزيد بهشون پول میده ولی خبری از پول و سکه نبود دشمنان با بهترین آدم دنیا امام حسین علیه السلام جنگیدند و هیچ ثروت دنیایی هم به دست نیاوردند چون امام حسین خیلی قوی بودند سپاه دشمن از این که تک به تک به امام حسین نزدیک بشوند می‌ترسیدند گروهی به امام حمله کردند و از دور نیزه پرتاب می‌کردند امام حسین علیه السلام که حسابی تشنه بودند خسته شدند و خیلی به بدنشون زخم وارد شد.... 😭

خدای مهربان چون خیلی منتظر امام حسین بودند فرشته هاشون رو فرستادند که بروید امام حسین علیه السلام را در آغوش بگیرید بیارید پیش خودم چون این مردم قدر حسین را نمیدونند

💢💢💢💢💢💢

با تشکر از خانم مُطلِبی

ثبت گزارش :

فاطمه قاسمی 

روز جمعه 6 مرداد 1402 

10 محرم 1445(روز عاشورا) 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد