سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

جشن شکوفه ها(قسمت دوم)

1402/6/30 6:53
نویسنده : یکی از ما
195 بازدید
اشتراک گذاری

"به نام خدا" 

بخش دوم

سفینه خلاق : در حالی که یه شلوارک روی سرشه وارد صحنه می شه. سلااااام حال شما. به به به چه روز دل انگیزیه امروز. 

مجری: با تعجب سلام. شما اینجا چیکار می کنی؟

سفینه خلاق: سلام. این نتیجه اشه دیگه. مگه نمی دونی؟

مجری: نتیجه ی چی !! چی رو باید بدونم؟

سفینه خلاق: نتیجه زود خوابیدن ، زود خوابیدم زود هم بیدار شدم یه نگاه به ساعت تون بندازین. راستش باید اعتراف کنم که من توی عمرم تا حالااا این وقت از روز رو ندیده بودم. چقدررر خوب بود. خیییییلی حال عجیبی دارم.

مجری: آره ها راستی .ساعت تازه 8 و نیم صبحه چه عااااالی. آفرین به تو سفینه خلاق.

سفینه خلاق: خواهش می کنم خواهش می کنم من متعلق به همه هستم. تازشم نمی دونی که من خیییلی وقته بیدارم ولی می دونی چرااا یه ذره دیر اومدم پیش شما؟

مجری: حتما داشتی صبحانه مفصل می خوردی . آفرین خیییلی کار خوبی کردی. چون بهت کمک می کنه سرکلاس که می شینی حسابی حواست به صحبت های معلمت باشه.اونوقت حواست پرت گرسنگی ات نمی شه.

سفینه خلاق: اون که بله. ولی دلیلش اون نیست. داشتم دنبال لباسام می گشتم. 

مجری: در حالی که می خنده می گه بلههههه کاملا مشخصه. ببینم نکنه شما هم از اون بچه هایی هستی که وقتی از بیرون می رسن خونهههههه؟؟ واااای از گفتنش خجالت می کشم. آرهههه؟؟؟

سفینه خلاق: خب آخه شما فکر کن می رسی خونه ، گرمت شده، تشنه ای، گرسنه ای، از همه بدتر خسته ای.... چطوری می تونی وایستی لباس هات روجمع کنی، مرتب کنی ، بزنی سر چوب لباسی آخه هان؟؟؟

مجری: هنوز داره می خنده و به بچه ها اشاره می کنه که ببینید و به شلوارک روی سر  سفینه اشاره می کنه.

سفینه خلاق: ببخشیدااا اصلا قصد بی ادبی ندارمااا ولی رفتارتون اصلا قشنگ نیست چرا شما همش به من می خندین؟؟

مجری: ببخشید نمی خواستم با خنده هام ناراحتت کنم اما واقعاااا دست خودم نیست . خب آخه روی سر  شما یه شلوارکههههه. (دوباره  خنده مجری)

سفینه خلاق: اِ اِ راست می گین کوش؟ کجاست؟ چرا من نمی بینمش؟؟و هی خودش رو تکون می ده.

مجری: بیا بیا بذر کمکت کنم (شلوارک رو از روی سرش بر می داره.) بفرمائید.

سفینه خلاق: ای بابا ببخشیدا زحمت شد ممنون. 

مجری: حالا من برای شما یه پیشنهاد دارم. شما هم حق داری، شما هم داری درست می گی. خب خسته ای و .... اما شما می تونی برای لباس هات یه جایی رو مشخص کنی که وقتی رسیدی خونه و خواستی لباس هات رو عوض کنی همه رو بذاری اونجا تا بعد که خستگی ات در رفت بتونی همه رو مرتب بذاری سر جاشون.

سفینه خلاق: آرههههه، خودشه، خیییلی ممنون. همین کار رو می کنم. خب این شد تصمیم دوم.

بعدش سفینه خلاق ساکت می شه، می ره تو فکر و یه کم غمگین می شه.

سفینه خلاق: ولییییی آخهههههه....

مجری: چیه چی شده؟ مشکل کجاست؟ نگران نباش بگو حلش می کنیم.

 سفینه خلاق: راستش خجالت می کشم بگم. آخههه الان اینقدرررر زیادن و هر کدوم شون یه جا افتادن کهههههه.

مجری: آهان خب پس مشکل اینه. اصلا نگران نباش الان حلش می کنیم. به نظرم الان وقته بازیه.

 سفینه خلاق: آخخخخخ جوووون من بازی خیییییلی دوست دااارم.

مجری و سفینه خلاق: آی بازی، بازی، بازی با دوستای هم بازی زود باش بگو چه بازی ؟ زود باش بگو چه بازی؟

بازی و مسابقه (بخش دوم) «بگرد و پیدا کن»

توضیح بازی: در این بازی بچه ها باید بگردن و لباس هایی که روی صحنه ریخته رو پیدا کنن، تا جایی که می تونن مرتب و تا کنن، جوراب ها رو جفت کنن به مجری و سفینه خلاق تحویل بدن.(به علت تغییر مکان اجرا، بچه ها لباس ها و شلوارهای خانواده ی خرسی رو منظم کردند.) 

هدف بازی: این بازی از نوع بازی های تمرکزی _ تحرکی می باشد که در آن کودکان ، نیاز به تمرکز، تحرک، هماهنگی، کار گروهی و دوستی و با هم زیستن دارند.

بعد از بازی سفینه خلاق از مجری و بچه ها تشکر می کنه. خیلییی ممنونم، قول می دم دیگه همه ی لباسام رو یه جا جمع کنم تا بتونم زودتر مرتب شون کنم و بذارم شون سر جاشون.

مجری : خب به نظرت تجربه ی خوبی بود؟؟

سفینه خلاق: بله خب، داشتم فکر م کردم اگه بخوام همه ی اینا رو تنهائی جمع کنم چقدررر طول می کشه و اذیت می شم.من کار گروهی و تیمی رو خیییلی دوست دارم. خب من دیگه برم اینا رو جا بدم توی کمدهام بازم ممنونم.

مجری: فقط حواست رو خوب جمع کن اگه وقت مدرسه رفتن لباس هات رو مرتب یه جا جمع نکنی اونوقت فردا صبحش که بخوای بری مدرسه باید دنبال لباس هات بگردی اونوقت مدرسه ات دیر می شه.

میان برنامه (بخش دوم)

شعر زیر توسط مجریان هم خوانی می شود تا بچه هایی که برای اجرای مسابقه آمدند همه سر جای خود قرار بگیرند و مجلس دوباره به نظم و سکوت برسد.

ششمین امام دینم           ششمین ولی تو هستی

ششمین امام شیعه         پسر علی«علیه السلام» تو هستی

به تو جان گرفته دینم         به تو زنده گشته قرآن

نشوم در این جهان گم       که تویی چراغ تابان

نروم به راه باطل               تو چراغ راه مایی

تو امام مهربانی                تو چه خوب و باصفایی

به خدا که دیده ام من        شده شیعه ی تو لایق

به لبش همیشه باشد      سخن امام صادق«علیه السلام»

ایده پرداز : ساجده طالبی،مرثا نورانی

نگارنده: ساجده طالبی

اجرا: مرثا نورانی،ساجده طالبی

با تشکر از خانم کریمی عزیز

سه شنبه 28 شهریور 1402 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد