سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

جشن شکوفه ها(قسمت اول)

1402/6/29 17:42
نویسنده : یکی از ما
245 بازدید
اشتراک گذاری

"به نام خدای بخشنده ی مهربان"

ورود ویژه:

هنگام ورود بچه ها،مادرها دو به دو روبروی هم ایستادند و دستهاشون رو بالای سر بچه ها مثل طاق به هم قلاب کردند و آهنگ بوی ماه مهر رو که در حال پخش شدن هست زمزمه می کنند تا بچه ها از بین دستانشان رد شوند.

😍مجری با بچه ها سلام و احوال پرسی می کنه:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

        کارهای ما شروع می شه    با نام خدا جون همیشه        

  به ما می ده  هرچی بخوایم       مهربونیش کم نمی شه

سلام سلام      همگی سلام

خاله ها سلام   بچه ها سلام

سلام می دم تا که دلم وابشه

روی لبام شکوفه پیدا بشه

سلام سلام همگی سلام   هزار و سیصد تا سلام

کوچکترها، کوچکترها، مبارکه مبارکه باز شدن مدرسه ها همون جشن شکوفه ها

 کوچکترها، بزرگترا مبارکه عید شما

حالتون خوبه بچه ها؟؟ خوش اومدین. خوش اومدین می دونید ما واسه چی دور هم جمع شدیم؟ خب آخه امروز جشن شکوفه هاست به اضافه ی اینکه ماه شادی اومده و توی این ماه ما مسلمونا جشن های بزرگی داریم، ما هم  دور هم جمع شدیم  که با هم جشن بگیریم و کلی بازی های خوب انجام بدیم. بچه ها به جشن «شکوفه ها» خوش اومدین.

بخش اول

همینطور که مجری وسط صحنه ایستاده و داره با بچه ها صحبت می کنه عروسک سفینه خلاق از یه گوشه سالن جائی که مجری اون رو نمی بینه  در حالی که داره باخودش زمزمه می کنه دیری دیدی دین دین  دیری دیدی دین دین، دین دین دین ....

مجری:  در حالی که می چرخه تا بتونه اطراف خودش رو ببینه  می گه اِ این صدای کیه دیگه از کجا داره میاد؟

سفینه خلاق : منم ، سلام منم . (ریتمیک)

مجری: به حالت ترس می پره بالا و می گه اِ شما کی هستی دیگه ؟ از کجا اومدی؟ آدمی؟ خرگوشی؟  گربه ای ؟؟ شما دیگه کی هستی؟؟

سفینه خلاق : من سفینه ی خلاااااااقَ__________م (ریتمیک)

مجری: چی گفتی؟ 

سفینه خلاق : ببین قشنگ مشخصه تمرکز و توجه ندارین الان اسمم رو گفتم ، گفتم اسمم سفینه ی خلاقه (ریتمیک)

مجری: آهان ببخشید حواسم به بچه ها بود، متوجه نشدم شما چی گفتی. چه جااالب ...

سفینه خلاق : ببخشید چی جالب بود؟؟

مجری: اینکه شما هم می دونی داشتن تمرکز و توجه چقدر مهمه برای همه مخصوصا برای بچه ها آخه دیگه مدرسه ها داره باز می شه و بچه ها باید برای رفتن به مدرسه آماده باشن. تمرکز و توجه باعث می شه که بچه ها توی مدرسه سر کلاس حواس شون جمع باشه ، حواس شون به حرفای معلم شون باشه و درسی که معلم بهشون می ده رو خووووووب یادبگیرن و وقتی معلم شون درس می ده، دیگه صحبت و شوخی نمی کنند و وحواس شون کاملا به حرف های معلم شونه، آفرین به شما چقدر عالی واقعا خلاقی ها نه خوشم اومد ازت..

سفینه خلاق : خواهش می کنم ، خواهش می کنم  من .... بعد یهو متوجه بچه ها می شه اِ اینجا رو ببین چقدر بچه اینجا نشستهههههه واااای سلاااااام بچه هاااااا حالتون خوبه؟؟؟؟؟ ببخشیدااااا من بچه ها رو دیدم ذوق زده شدم 

 مجری : خب حالا بگو ببینم داشتی از اینجا رد می شدی یا کاری داشتی؟ 

سفینه خلاق : نخییییر داشتم با خودم فکررررر می کردم.

مجری : آفرین فکر کردن که خیییلی کار خوبیه، حالا به چی داری فکر می کنی؟

سفینه خلاق : به اینکه بتونم یه چیزی اختراااااع کنم .

مجری : اخترااااع ؟؟؟ مگه شما اختراع هم بلدی بکنی؟

سفینه خلاق : اختراااع که تا حالا نکردم ولی خییییییلی دوست دارم که.....

مجری : خب حالا چی ذهنت رو درگیر کرده؟

سفینه خلاق : اینکه کاش می شد یه چیزی بود شبیه این فست شارژ موبایل و تبلت ها که یک ساعت و نیمه شارژشون می کنهههه..

مجری : آهان آهان متوجه شدم خبببب

سفینه خلاق : هیچی دیگهه منم یه چیزی اختراع کنم که خودم رو بزنم توش که 1 ساعت و نیمه شارژ بشمممم.

مجری : وا که چی بشهههه؟

سفینه خلاق : که اینکه می خووواای بری مدرسهههه مجبور نشی زود بخوابی. مگه نه بچه هااا؟؟

آخههه من امسااال می رم کلاس اول مامانم می گه باید زود بخوابی که بتونی زود بیدار شی ، صبحانه بخوری آماده شی که بری مدرسه، می گه اگه زود بخوابیییی خوش اخلااااقی، مهربونی، درس هات رو  خوب یاد می گیری و اینها خب بنده خدا داره درست می گه دیگه...

حالااااا همش دارم با خودم فکر می کنم بتونم یه چیزی اختراااع کنم که به جای اینکه زود بخوابم، مثل همیشه بتونم تا دیر وقتتتت بیداار  باشم کارتون ببینم... با تبلت و گوشی واااااای بازی کنم اونوقت اون مثلا فست شارژ رو بزنم به خودم زووود 1 ساعت و نیم 2 ساعته  شارژ شم ، چشمام روووو که بااااز می کنممم سرحال و پر انرژی باشم. چقدررر خوب می شه مگه نه بچه هاا؟

مجری : خب می گم حالا که دوست داری مخترع شی می خوای یه کم در مورد مخترعین و زندگی شون تحقیق کنیم؟ 

سفینه خلاق : بله که می خوام چرا که نخوام . اتفاقا چه پیشنهاد فوق العاده ای دادین. ممکنه توی نوشته ها یه چیزایی باشه که به من کمک کنه بتونم اختراعم رو زودتر و بهتر انجام بدم.

می تونم ازتون خواهش کنم که با گوشی تون توی اینترنت برای من سرچ کنید اختراع یعنی چی؟ آخههه می دونین چیه؟ مادرم می گه بچه ها اگر بخوان با گوشی یا تبلت شون توی اینترنت دنبال چیزی بگردن حتما باید یه بزرگ تر کنارشون باشه.

مجری : بله حتما ، آفرین سفینه خلاق من خییییلی خوشحالم و لذت می برم که شما اینقدر به بزرگ ترهات احترام می ذاری و به حرف هاشون گوش می کنی. و مطمئنم ( رو به بچه ها) دوستات هم که اینجا نشستن همه مثل شما هستن.

سفینه خلاق : خب بله آخهه ما بچه ها همه می دونیم که پدر و مادرمون هر حرفی بهمون می زنن فقط به خاطر اینه که خیییلی دوست مون دارن و می خوان مراقب مون باشن تا خدایی نکرده آسیبی نبینیم.مگه نه بچه ها؟؟

مجری درحالی که گوشی دستشه و داره یه چیزی رو تایپ می کنه می گه: خب ببین اینجا نوشته که اختراع حتما خلق کردن یک دستگاه جدید نیست بلکه می تونه ثبت کردن یک فرآیند باشه.اوووه چه کلمات سختی(قلمبه، سلمبه ای) چه جااااالب من نمی دونستم ممنونم تو باعث شدی منم امروز یه چیز جدید یاد بگیرم.

آهان ببین یه چیزی که نوشته وخیلی به کار میاد اینه:

نوشته: اکثر افرادی که مخترع هستن همگی با گرفتن یه تصمیم توی زندگی شون یه تغییر بزرگ رو ایجاد کردن.

و بعدش با همون تجربه تونستن تغییرات بزرگ تری رو توی جامعه و اطراف شون ایجاد کنن.

سفینه خلاق : در حالی که به فکر فرو رفته می گه به نظر شما چه تصمیمی توی زندگی من می تونه یه تغییر بزرگ ایجاد کنه؟؟ 

مجری : به نظرم شما بیا تصمیم بگیر که شب ها زود بخوابی، اصلا به نظرم بیا قرار بذاریم از همین امشب شروع کن و سعی کن دیگه ساعت 9 بخوابی .بعد خودت می تونی نتیجه اش رو به زودی ببینی.

سفینه خلاق : بله درسته همینه.

مجری : من واقعا از آشنائی با شما خیییلی خوشحالم شما نه تنها خلاق هستی بلکه خیییلی هم شجاع هستی. فقط افرادی که شجاع هستن سعی می کنن توی زندگی شون تغییر ایجاد کنن.

مجری: حالا به افتخار سفینه خلاق و همه ی بچه ها که می خواهند تصمیم بگیرند از همین امشب زود بخوابند بریم یه  دو تا بازی جذاب و متفاوت انجام بدهیم.

مجری : آی بازی، بازی، بازی با دوستای هم بازی زود باش بگو چه بازی ؟ زود باش بگو چه بازی؟

بازی و مسابقه (بخش اول) « وقته چیه؟ »

مجری : توی این بازی مجری ساعت های مختلفی رو میگه و بچه ها باید فکر کنن توی هر کدوم از اون ساعت ها توی روز مشغول انجام چه کاری هستن و ادای اون کار رو در بیارن ، مثل غذا خوردن، بیدار شدن از خواب، ورزش کردن، تلوزیون دیدن، بازی کردن و..... و باید حواسشون باشه هروقت مجری ساعت 9 شب رو اعلام کردبچه ها باید خودشون رو به خواب بزنن.

بعدش چون در مورد خواب صحبت کردیم بازی تمیز کردن دندان و مسواک زدن رو انجام می دهیم:

میان برنامه (بخش اول)

 شعر زیر توسط مجریان هم خوانی می شود تا بچه هایی که برای اجرای مسابقه آمدند همه سر جای خود قرار بگیرند و مجلس دوباره به نظم و سکوت برس

عید آمد   گل آورد    به به به   به به به

پروانه    می خندد     قه قه قه   قه قه قه

پیامبر     درراه است   به به به   به به به

بچه ها    دست دست دست  دست دست دست   دست دست دست

ماه آمد    روی غم   (در را بست(2))

بچه ها    دست دست دست  دست دست دست   دست دست دست

آمنه    خوشحال است    به به به   به به به

بچه ها    دست دست دست  دست دست دست   دست دست دست

ایده پرداز : ساجده طالبی،مرثا نورانی

نگارنده: ساجده طالبی

اجرا: مرثا نورانی، ساجده طالبی

سه شنبه 28 شهریور 1402 

با تشکر از خانم کریمی عزیز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد