گزارش از کلاس پیام شادمانی(تتفکروا)
آیه ی این جلسمون، در مورد فکر کردن بودن بود؛ پس در مورد چیزهایی که بچه ها می توانند
در موردش فکر کنند با هم گفتگو کردیم؛
بچه ها فکر کنیم چه جوری می توانیم به مادر و پدرمون کمک کنیم؟
صوت آیه ی بالا را از اینجا دانلود کنید.
http://uplod.ir/3isfst19o49x/تتفکروا1.mp3.htm
فکر کنیم وقتی برادر یا خواهر کوچکمان اسباب بازی ما را برداشته،چه جوری بدون این که او
گریه کند،وسیله خودمان را پس بگیریم؟
در مورد نعمت هایی که خدای مهربون بهمون داده فکر کنیم.
فکر کنیم چه جوری خودمون رو سرگرم کنیم و چه بازی هایی انجام بدهیم؟
بعد همه ی بچه ها « ای کیو سان» شدند و شروع کردند به فکر کردن!
همین جور که آیه ی ۴۶ سوره سبا تکرار می شد بچه ها باید فکر می کردند چه جوری می توانند هر چه سریع تر،طناب را روی چوب بستنی بپیچند و رول کنند.
بچه ها باید فکر می کردند چه جوری با کمک و همکاری یکدیگر می توانند از افتادن اشیا داخل
پارچه جلوگیری کنند در حین چرخیدن،باز و بسته شدن و بالا و پایین پردن ونشستن و بلند شدنشون.
(مربی دایم شعر و آیه رو برای بچه ها می خواند و با ریتم تند یا کند مربی،حرکات بچه ها هم
آهسته یا سریع می شد.)
بعدهم،نوبت به اقیانوس بازی رسید:
پارچه آبی،نقش اقیانوس داشت،هرکس از جای خود بلند می شد و به زیر اقیانوس می رفت و
موجودات زیر اقیانوس رو که به صورت خیالی می دید مثل : هشت پا،عروس دریایی،انواع ماهی ها،
مرجان ها،کوسه و..رو توصیف می کرد و صندلی ها رو دور می زد و سر جای خودش می نشست و همه با
هم آیه ی درس داده شده رو با هم تکرار می کردند.
مربی کلاس: مرثا نورانی