سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

جشن تولد انقلاب(۸)(از چنگ زورگو جستیم. (بازی کودکانه دهه ی فجر))

1402/11/11 17:10
نویسنده : یکی از ما
5,675 بازدید
اشتراک گذاری

چشمکسلام. این بازی، از روی بازی گرگم و گله می برم طراحی شده که یه سری تغییرات توش اتفاق افتاده تا بازی، یه بازی دهه ی فجری بشه.

سوالتوی این بازی یکی از مربیان نقش راوی رو بازی می کنه و شروع می کنه به روایت کردن این قضیه که یه روزی توی کشور ما، یه شاهی زندگی می کرد  که خیلی آدم ِبد و زورگویی بود و  همیشه  مردم رو اذیت می کرد. بعدش مردم ما چون خیلی زرنگ و با هوش بودن با خودشون گفتن چی کار کنیم، چی کار نکنیم که بتونیم این شاه رو از ایران بیرونش کنیم؟

محبتاون موقع ها یه نفر به نام امام خمینی(قدس سره)، که خیلی آدم خوبی بود و حرفای خدایی می زد، مردم رو راهنمایی می کرد. امام خمینی به مردم گفت که باید با هم متحد شن و با کمک همدیگه و لطف خدا یه کاری کنن که شاه بترسه و فرار کنه. آخه آدم بدایی که زور می گن و بقیه رو اذیت می کنن خیلی آدمای ترسویی هستن. بالأخره مردم با کمک و لطف خدا،راهنمایی های امام خمینی و متحد شدن با هم تونستن شاه زورگو رو از ایران بیرون کنند.

چشمکحالا بیاین ما هم با هم یه بازی کنیم که توش معنای متحد شدن رو یاد بگیریم.

یکی از مربی ها به عنوان گرگ انتخاب می شه و دنبال بچه ها می کنه که بچه ها رو بگیره، و یکی دیگه از مربی ها توی گروه بچه هاست که قراره اون ها رو هدایت و راهنمایی کنه.(توی این قسمت ما نمی تونیم نقش گرگ رو به شاه بدیم چون قراره گرگه همونی باشه که دنبال بچه ها می دوه و با هاشون بازی می کنه و به خاطر همین کلی بهشون خوش می گذره، و اگه شاه گرگ باشه می شه یه شخصیت دوست داشتنی واسه بچه ها که ازش خاطره ی خوب تو ذهن بچه ها می مونه).خلاصه این گرگه دنبال بچه ها می کنه و بچه ها هم از دستش در می رن و گرگه هم نمی تونه هیچکدوم شون رو بگیره. توی این بازی باید یه خطی، یه محدوده ای مشخص بشه که بچه ها وقتی از اون محدوده عبور کردن دیگه گرگه نتونه وارد اون محدوده بشه و بچه ها رو بگیره. گرگ هم باید اجازه بده بچه ها از دستش در برن. به هر حال بچه ها چندین بار به خارج از محدوده ی امن دعوت می شن و گرگه دنبالشون می کنه و موفق به گرفتنشون نمی شه. در حین بازی  هم  یکی از مربی ها شروع به خوندن شعر زیر می کنه.

بیا ببین که کوچه ها پر از صدای بچه هاست

ایران اسلامیِ ما پر از شادی و خنده هاست

یه  روز  یه گرگِ بی حیا نشست در کمینشون

برای هر کودکی، اون کشید یک خط و نشون

گرگ: گرگم و بچه می برم، من بچه ها رو می گیرم

مربی هم گروهی بچه ها:خدا داریم نمی ذاره، چوبشو زود بر می داره

                                گرگ:دندون من تیزتره                          

مربی هم گروهی بچه ها: دست خدا قوی تره

                                          گرگ: پوزه من درازتره                              

مربی هم گروهی بچه ها: خدای ما بزرگ تره

                       گرگ: دوز و کلک تو کارمه                    

  مربی هم گروهی بچه ها:

خدا داریم، داناتره

 خدا خدا گرگ رو بزن

این گرگ بی حیا رو تو از رو ببر

دعای ما بچه ها رو قبول کن و گرگ رو ببر

توی این قسمت بازی مربی بچه ها رو به قسمت امن می بره و همه رو دور هم جمع می کنه و می گه که من یه نقشه دارم. یه سری کاغذ یا روزنامه باطله به بچه ها می ده و از اون ها می خواد که اون ها رو مچاله کنن و به صورت گلوله برفی دربیارن و  بعد همه ی گلوله برفی ها رو یه جا جمع می کنن و بعد به بچه ها می گه بیاین گلوله برفی ها رو همزمان به سمت گرگه پرتاب کنیم تا گرگه بترسه و فرار کنه.

بعد که گرگ فرار کرد شعر زیر رو که از قبل با بچه ها تمرین کردن مربی ها هم صدا با بچه ها می خونن.

ها جستیمو وا جستیم                                 از چنگ گرگه جستیم

چه خوب به لطف خدا                              گرگه رو از رو بُردیم

ها جستیمو وا جستیم                                 از چنگ گرگه جستیم

چه خوب به لطف خدا                                از چنگ زورگو جستیم

ها جستیمو وا جستیم                                 از چنگ گرگه جستیم

چه خوب به لطف خدا                                  توی ایران نشستیم

بیا ببین که کوچه ها پر از صدای بچه هاست

ایران اسلامیِ ما پر از شادی و خنده هاست

اذان داره گفته می شه، صداش میاد به گوشمون

بسکه قشنگه این صدا، می بره عقل و هوشمون

ایده پرداز: ساجده طالبی

تهیه و تنظیم: مرثا نورانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مادر
16 بهمن 93 2:27
http://tebyansch.com/?p=2580
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد