مسافر قطار کوچولو (27) (گزارش جشن طعم زیارت(۱))
"به نام خدا"
🙂ابتدا برای جمع شدن همه ی بچه ها شعر خواندیم (شعری که قرار است زمان درست کردن فشفشه ها باهم بخوانیم را تمرین کردیم.)
شعر :
از راه دورباشادی --- با اون دل های کوچک
همه میگیم رضا جان --- تولدت مبارک
همه میگیم امام جان --- تولدت مبارک
😇بعد از نام و یاد خدا. رفتیم سراغ بازی ماهیگیری که به شدت بچه ها را جذب خود کرد و بچه ها از آن بسیار استقبال کردند، به طوری که جایزه ی هر بخش بود و هر کس که در هر بخشی از مسابقات برنده می شد این بازی را به عنوان جایزه اش انجام می داد و آنقدر این بازی را تکرار کردیم که همه ی بچه ها این بازی را انجام دادند؛
😇این بازی به این صورت انجام می شد که به کمک یک قلاب ماهی گیری که یک سر آن به آهن ربا وصل بود و ماهی هایی که آهن ربا به آنها متصل بود و هر کدام کلمه ای از حدیث هایی از امام رضا (علیه السلام) را به همراه خود داشتند. بچه ها این ماهی ها را می گرفتند و به مادر هایشان می دادند و آنها باید کلمات را به صورت مناسب کنار هم می چیدند و حدیث را بلند می خواندند و برای شروع این بازی از یکی از احادیث امام رضا (ع) کمک گرفتیم و آن را برای بچه ها بیان کردیم. امام رضا (ع) می فرمایند : خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند. از ایشان می پرسند : یعنی چه ؟ می فرماید : یعنی کسی که تعالیم و احادیث ما را یاد می گیرد و به دیگران آموزش می دهد.
🙂اما شعر سلام این جشن مون، به این صورت بود که بچه ها بعد از هر عبارت مجری باید می گفتند :(علیک سلام علیک سلام)
سلام ، سلام ، علیک سلام(۲)
سلام میدم به غنچه ها ، علیک سلام(۲)،
سلام میدم به دخترا (۲)،
سلام میدم به پسرا ،علیک سلام (۲)
عید همگی مبارک.
🙂بعد از ماهیگیری، قصه ی زهرا خانوم و علی آقا و مادربزرگشون را برای بچه ها تعریف کردیم (نمایشنامه در پست های قبلی با عنوان نمایشنامه "کوتاه و کاربردی برای بچه ها" موجود است.)
😇سپس نمایش "حرف طلایی" را داشتیم که بر اساس حدیث "سلسله الذهب" است؛
🙂نمایشنامه اینطور اجرا می شد که یکی از بچه ها نقش امام رضا را بازی می کردند و بقیه ی بچه ها نقش مردم و دوستاران امام رضا(ع) را:
😇(نمایشنامه ی حرف طلایی):
امام رضا وقتی می خواستن برن خراسان در شهر نیشابور توقفی داشتند ، همه دورشون جمع شدند و خوشحالی می کردند ولی موقع رفتن امام رضا از اون شهر، همه ناراحت بودند و نمی خواستند امام از آنجا برود اما چاره ای نبود و باید می رفتند.
مردم به امام گفتند:حالا که نمیشه بمونید ،حداقل یک پندی به ما بگویید، یک حرف خوب برای ما به یادگار بگذارید.
امام در جواب می فرمایند : اگر می خواهید بهشتی باشید به خدا ایمان داشته باشید و برای اینکه ایمان تان قبول باشد باید پیامبر و امامان رو قبول داشته باشید و از آنان پیروی کنید و به حرف هایشان گوش کنید.)
ادامه دارد...
ایده و اجرا:مرثا نورانی
تایپ مطالب:فائزه متولی
با تشکر از گروه گلدون که در برگزاری جشن،همراهی های لازم رو انجام دادند.
تیر98