سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

مسافر قطار کوچولو (27) (گزارش جشن طعم زیارت(۱))

1402/3/10 7:01
نویسنده : یکی از ما
562 بازدید
اشتراک گذاری

"به نام خدا"

🙂ابتدا برای جمع شدن همه ی بچه ها شعر خواندیم (شعری که قرار است زمان درست کردن فشفشه ها باهم بخوانیم را تمرین کردیم.) 


شعر :
از راه دورباشادی --- با اون دل های کوچک 
همه میگیم رضا جان --- تولدت مبارک 
همه میگیم امام جان --- تولدت مبارک 
😇بعد از نام و یاد خدا. رفتیم سراغ بازی ماهیگیری که به شدت بچه ها را جذب خود کرد و بچه ها از آن بسیار استقبال کردند، به طوری که  جایزه ی هر بخش بود و هر کس که در هر بخشی از مسابقات برنده می شد این بازی را به عنوان جایزه اش انجام می داد و آنقدر این بازی را تکرار کردیم که همه ی بچه ها این بازی را انجام دادند؛

😇این بازی به این صورت انجام می شد که به کمک یک قلاب ماهی گیری که یک سر آن به آهن ربا وصل بود و ماهی هایی که آهن ربا به آنها متصل بود و هر کدام کلمه ای از حدیث هایی از امام رضا (علیه السلام) را به همراه خود داشتند. بچه ها این ماهی ها را می گرفتند و به مادر هایشان می دادند و آنها باید کلمات را به صورت مناسب کنار هم می چیدند و حدیث را بلند می خواندند و برای شروع این بازی از یکی از احادیث امام رضا (ع) کمک گرفتیم و آن را برای بچه ها بیان کردیم. امام رضا (ع) می فرمایند : خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند. از ایشان می پرسند : یعنی چه ؟ می فرماید : یعنی کسی که تعالیم و احادیث ما را یاد می گیرد و به دیگران آموزش می دهد.


🙂اما شعر سلام این جشن مون، به این صورت بود که بچه ها بعد از هر عبارت مجری باید می گفتند :(علیک سلام علیک سلام)

سلام ، سلام ، علیک سلام(۲)

سلام میدم به غنچه ها ، علیک سلام(۲)،

سلام میدم به دخترا (۲)،

سلام میدم به پسرا ،علیک سلام (۲)

عید همگی مبارک.


🙂بعد از ماهیگیری، قصه ی زهرا خانوم و علی آقا و مادربزرگشون را برای بچه ها تعریف کردیم (نمایشنامه در پست های قبلی با عنوان نمایشنامه "کوتاه و کاربردی برای بچه ها" موجود است.)


😇سپس نمایش "حرف طلایی" را داشتیم که بر اساس حدیث "سلسله الذهب" است؛


🙂نمایشنامه اینطور اجرا می شد که یکی از بچه ها نقش امام رضا را بازی می کردند و بقیه ی بچه ها نقش مردم و دوستاران امام رضا(ع) را:


😇(نمایشنامه ی حرف طلایی):
امام رضا وقتی می خواستن برن خراسان در شهر نیشابور توقفی داشتند ، همه دورشون جمع شدند و خوشحالی می کردند ولی موقع رفتن امام رضا از اون شهر، همه ناراحت بودند و نمی خواستند امام از آنجا برود اما چاره ای نبود و باید می رفتند.


مردم به امام گفتند:حالا که نمیشه بمونید ،حداقل یک پندی به ما بگویید، یک حرف خوب برای ما به یادگار بگذارید.

امام در جواب می فرمایند : اگر می خواهید بهشتی باشید به خدا ایمان  داشته باشید و برای اینکه ایمان تان قبول باشد باید پیامبر و امامان رو قبول داشته باشید و از آنان پیروی کنید و به حرف هایشان گوش کنید.)

ادامه دارد...

ایده و اجرا:مرثا نورانی

تایپ مطالب:فائزه متولی

با تشکر از گروه گلدون که در برگزاری جشن،همراهی های لازم رو انجام دادند.

تیر98

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد