مهمون کوچولوی خدا ۲7 (گزارش جشن مهمونی آسمونی همراه با ترجمه انگلیسی)بخش سوم
« جشن مهمونی آسمونی » بخش سوم عنکبوت گوشه ای از صحنه مشغول زیر و رو کردن و بالا و پایین کردن اون جعبه شکلاتی هست که ابتدای کار دستش از اون بیرون اومد. مجری می ره پیش عنکبوت و ازش می پرسه. مجری میزنه پشتش و می گه : عنکبوت جون داری چیکار می کنی؟ عنکبوت: اِ هان، شما اینجایین؟ ببخشید اصلاً متوجه نشدم. من دارم سعی می کنم که با این جعبه یه هدیه واسه مامان عنکبوتی جونم درست کنم، که خوشحالش کنم. مجری: آفرین، خیلی فکر خوبیه، اما هدیه واسه چی؟ عنکبوت: خب آخه چند روز دیگه، عیده دیگه، می خوام عیدی بدم. مگه شما نمی دونین؟ مجری :ای وای راست می گه بچه ها...
نویسنده :
یکی از ما
13:10