گزارش از کلاس شیرین تر از عسل(آیه ی" تتفکروا")
آیه ی این جلسمون در مورد فکر کردن بود؛پس سعی کردیم بچه ها رو با روش های مختلف با فکر کردن در گیر کنیم.
بچه ها نمایش عروسکی دیدند و به عروسک نمایش کمک کردند که اگر اسباب بازی داداش بزرگه رو داداش کوچیکه برداشته،داداش بزرگه چه طوری می توانه با مهربونی و بدون دعوا کردن،اسباب بازی اش رو پس بگیره.
بچه ها در مورد کارهایی که می توانند انجام بدهند ،در روزی که مجبورند کامل تو خونه باشند فکر کردند و پیشنهادهای خوبی رو ارايه دادند؛مثل کاردستی،نقاشی،بازی با لگو،جشن تولد گرفتن برای عروسک هاشون.
بچه ها،فکر کردند چه طوری با ماژیکی که داخل یک ظرف یک بار مصرف قرار داره و جلوی دیدشون رو گرفته، می توانند یه نقاشی قشنگ بکشند.
بچه ها صندلی بازی کردند و فکر کردند چه طوری می توانند روی صندلی ها بنشینند در صورتی که همه ی بچه ها جا داشته باشند.
بچه ها فکر کردند، چه طوری جوجه کوچولو رو راهنمایی کنند که به مامان مرغه برسه.
بچه ها از این بازی خیلی خوششون اومده بود و اصرار داشتند حتما هر کدومشون،تک تک مسیرها رو چک کنند.
بچه ها فکر کردند،چه طوری نوبت یکدیگر رو رعایت کنند و به همدیگه احترام بگذارند.
بچه ها معما شنیدند و فکر کردند و جوابش را پیدا کردند.
برایم بسیار جالب بود،ان گار اولین نفری بودم که برایشان معما طرح می کردم،ان قدر که شیفته شده بودند و با دقت گوش می دادند.(پایین سنگ و بالا سنگ،بالا دو لوله ی تنگ،بالا تخت سلیمون،بالا جنگل انبوه.جواب: صورت.)
این هم،از کارت آموزه مون:
بچه ها کلی بازی دیگه هم انجام دادند،این هم نمونه هاش:
مربی کلاس: مرثا نورانی