مهمون کوچولوی خدا ۳2 (داستانهاي كودكانه (1) از زندگي امام حسن مجتبي علیه السلام)
حيوان گرسنه امام حسن مجتبي( علیه السلام )در مكاني نشسته بود و غذا ميخورد. در اين موقع،سگي جلو آمد و پيش روي حضرت ايستاد.در اين هنگام امام حسن( علیه السلام )يك لقمه غذا مي خورد و يك لقمه هم به سگ مي داد.يكي از دوستان حضرت گفت:اجازه بدهيد اين سگ را از اينجا دور كنم.امام( علیه السلام )به او فرمود:نه!هرگز اين كار را نكن!چون دوست ندارم درحالي كه غذا ميخورم جانداري به من نگاه كند و چيزي به او ندهم.بگذار باشد،وقتي كه سير شد خودش مي رود. منبع:مجموعه داستان دوستان(مهدي وحيدي صدر) اول همسايه يكي از شبهاي جمعه امام حسن ( علیه السلام ) بيدا...
نویسنده :
یکی از ما
11:00