سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

ایده ی خلاقانه ی تولدی!

1393/12/10 10:44
نویسنده : یکی از ما
2,075 بازدید
اشتراک گذاری

 

تشویقاین بار «بنیاد سفینه»، مجری تولد پنجاه نفری البته در ژانر دبیرستان بود؛ توی یکی از دبیرستان های خوش ذوق تهران، که به پیشنهاد مدرسه در راستای شادی و نشاط بچه ها، انجمن اولیاء و مربیان این جشن تولد دسته جمعی رو برگزار کرد.

Image result for ‫تولد کارتونی بامزه‬‎

اما نکته ای که مهمه:متفکر

شیوه ی مدیریت اهداء هدایا بود؛ قرار بود به پنجاه نفر کادو داده شود، برای این که برنامه کسل کننده و حوصله سر بر نشه،یه متن طنز نوشتیم و به سه بخش تقسیمش کردیم، اسم کسانی که در هر بخش خوانده می شد به بالای سن می اومدند و هدیه شون رو می گرفتند و اما متن...

باسمه تعالي

خندونکبخش اول:

Image result for ‫تولد کارتونی بامزه‬‎

سال 1420، (نام مدرسه)سراسر دنيا رو گرفته؛آمريکا، اروپا، انگولا و  حالا به فکر زدن شعبه اي از (نام مدرسه)در مريخه.

ماموريت سختي رو بر دوش من نهادند تا براي اين شعبه از مدرسه از بين فارغ التحصيلان توانمند مدرسه،کادر آموزشي،معلم،مدير و مشاور معرفي کنم؛ابتدا از بين دانش آموزان تجربي کار خود رو آغاز کردم:

کار تيمي خوبي داشتند؛ (نام تعدادی از دانش آموزان)

با کمک همريگه يه دامپزشکي بزرگ احداث کرده بودند! هر کدوم تخصصي روي يه دام کار مي کردند؛گاو، گوسفند،بز،بره،گوساله و حتي ميش!

Image result for ‫تولد‬‎

با وجود توانمندي شون بعيد مي دونستم بتونند مربيان و معلمان خوبي بشوند پس به سراغ تعدادي از بچه هاي رياضي رفتم؛

(نام تعداد دیگری از بچه ها) توي معدن ذغال سنگ همگي به عنوان مهندسين خبره، سخت مشغول به کار بودند و کلي کارگر زير دستشون کار مي کردند، نمي دونم  فقط چه طور به خانواده ها و زندگي شون ميرسيدن، الله و اعلم!

تصميم گرفتم گروه ديگه از  بچه هاي تجربي رو ، به سراغشون بروم:

Image result for ‫تولد‬‎

داد مريض ها به هوا بود؛ مي گفتند تيم جراحي اون قدر مشغول بگو بخند با خودشون بودند که تو دل بيمار علاوه بر نوار پانسمان، قيچي جراحي رو هم جا گذاشتند؛ خدا به داد مريض ها برسه و اما نام تيم جراحي:

(نام تعداد دیگری از بچه ها)

خندونکبخش دوم:

آرشيتکت مشهور ايتالياي، وارد ساختمان شد و با شادي وصف ناشدني به دنبال  معماران حرفه اي ساختمان مي گشت که ناگهان يکي از کارگران ساختمان به پايين پرتاب شد، مي گفتند اين چندمين سرکارگري است که امروز به علت اختلاف نظر با مهندسين و معماران ساختمان، به پايين پرتاب مي شدند،تصميم گرفتم قبل از اين که به پايين پرتاب شوم خودم خيلي مودبانه فضا رو ترک کنم و مهندسين ارشد ساختمان کساني نبودند جز:

(نام تعداد دیگری از بچه ها)

Image result for ‫تولد‬‎

آن قدر ترسيده بودم که توان ادامه ي کار رو نداشتم. تصميم گرفتم پيش يک تيم روان شناس خبره بروم بلکه انرژي مجدد پيدا کنم. از قضا، به اين گروه از فارغ التحصيلان تزکيه رسيدم:

(نام تعداد دیگری از بچه ها)

آدم و ديوانه مي کردند هفت تايي نشسته بودند دور يه ميز،همزمان با هم حرف مي زدند و ازت سئوال مي کردند،واقعا راست مي گويند بعضي از روان شناسان خودشون بيشتر از بقيه،  نياز به مشاوره دارند! دمم رو گذاشتم رو کولم و الفرررااار.

گفتم شايد از بچه هاي مهندسي شيمي خوانده لااقل دوتا معلم شيمي در بياد.مشتاقانه پيش:

(نام تعداد دیگری از بچه ها) رفتم.

Image result for ‫تولد‬‎

دم در آزمايشگاه وايسادم و نگاهشون کردم. هر کدوم يه شيشه آزمايشگاه دستشون بود و داشتن مواد مختلف شيميايي رو با هم قاطي ميکردن؛ يکي ميزش آتيش گرفته بود و موهاش سيخ سيخي شده بود، يکي دورش پر بود از دودهاي رنگ و وارنگ و چشمهاي خودش هم برق ميزد، يکي داشت با ذره بين و خط کش، اَبعاد ذراتِ نانو را حساب ميکرد، يکيشون هم جدول مندليوف رو سر و ته گرفته بود تا بتونه يه ترکيب جديد از مواد دربياره و بالاخره کيميايي که زکرياي رازي قولش رو داده بود، به بشريت تقديم کنه.

خوشحال شدم که از توي اين تيم پژوهشي يه چيزي نصيب شعبه مريخِ تزکيه ميشه؛ اومدم برم جلو که... چشمتون روز بد نبينه! آزمايشگاه.... گروووومب! منفجر شد. هنوز نگاههاي عاشقانشون به اسيد و باز و جدول مندليف را فراموش نميکنم.

خندونکبخش سوم:

هنوز امیدم رو  از دست نداده بودم، به لیستم یه نگاهی انداختم؛ دوستانی که در رشته ی میکروبیولوژی به جامعه ی بشریت خدمت می کردند؛بانوان گرامی:

(نام تعداد دیگری از بچه ها)

Image result for ‫تولد‬‎

اما چشمتون روز بد نبینه، به آدم به چشم میکروب، ویروس یا در بهترین حالت به چشم انگل جامعه نگاه می کردند! کم مونده بود مگس کششون رو در بیارند و به آدم حسابی حال بدهند که فرار رو بر قرار ترجیح دادم.

حسابی حساب کار از دستم در رفته بود؛ داشتم قطع امید میکردم که به فکر فارغ التحصیلهای حسابدار افتادم. گفتم روی اینها دیگه میشه حساب کرد. آدرسشون رو اینترنتی پیدا کردم: "مجمع انبوه سازان بدون مرز، بدون وام و بدون قرض، خونه های بی در و پیکر و بدونِ درز، پولش زیاد و مسکنش نیرز!" از اسمش حساب کار دستم اومد. یه پرگار برداشتم و دور اسم اینها رو خط کشیدم؛

(نام تعداد دیگری از بچه ها)

Image result for ‫تولد‬‎

دیگه مطمئن شدم که فعلا تا اطلاع ثانوی از شعبه ی مریخ(نام مدرسه)خبری نیست که نیست!

آخه مدرسه اگه رشته  علوم انسانی داشت و چند تا از بچه ها توی رشته های مدیریت،علوم تربیتی،مشاوره،تربیت معلم و ارتباطات درس خوانده بودند مدرسه برای کادر آموزشی اش ان قدر دستش تو پوست گردو نبود، از ما گفتن!

راستی یادم رفت که بگم؛همه ی این سوء تفاهمات نقشه ی اشرار بوده برای تخریب و اگر نه ،بچه های این مدرسه در هر مقام و شغلی در سراسر عالم می درخشه!

نویسنده و تهیه و تنظیم:مرثانورانی.

پایان.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)