قاصدک خوش خبر،اومد ربیع الاول 8 ( ربیع الاول: ماه شادی برای پیامبر(ص) و امام صادق(ع)

سلام

سلام به همه آدم های خستگی ناپذیر دنیا!

باز هم در ماه ربیع،مادر های دغدغه مند،لحظاتی شاد،به یاد ماندنی و پر محتوایی رو  برای فرزندانشون آفریدند.

بنیاد سفینه،خیلی خوشحاله که کنار چنین مادرهاییه.

تو ادامه مطلب گزارش کار ارسالی شون رو ببینید.

شروع کار یک شروع امام زمانی بود. با بچه ها بعد از خواندن دعای فرج یک کتاب را شروع کردیم راجع به آرزوهای یک بچه درباره امام زمان بود.بعد هم ،بچه ها از آرزوهاشون راجع به امام زمان (عج)گفتند. 

بعد از بچه ها خواستیم برای فرج، یک صلوات بفرستند. در آخر صلوات، بچه ها «وعجل فرجهم »روگفتند. ازشون معنی این جمله را پرسیدیم. اول نمیدانستند، اما براشون توضیح دادیم که این جمله یعنی: خدایا زودتر امام زمانمون را برسون و چند بار تکرار کردیم تا یادشون بمانه.

بعد با خواندن شعر هو هو صدا میاد.(این شعر در وب سایت سفینه در قسمت گروه سفینه موجود است.)  راجع به صلوات صحبت کردیم و معنیش را گفتیم .

گفتیم که شما دارید به پیامبر و امامان سلام و درود میفرستید و اینکه فرشته ها صلوات را از شما میگیرند و به پیامبر میرسونند. بچه ها هم ،صلواتشان را به فرشته ها میدادند تا به پیامبر برسونند. بعد هم گفتیم اگر شما 10 تا صلوات بفرستید فرشته ها 100 تا سلام از طرف پیامبر برای شما میارند  واگر شما 100 تا صلوات بفرستید فرشته ها 1000 تا سلام از طرف پیامبر برای شما میارند؛ یکدفعه بچه ها خودشون شروع کردند به صلوات و 10 تا صلوات فرستادند تا 100 تا سلام بگیرند.

بعد هم ،نمایش زنبور عسل را بازی کردیم دو تا از بچه ها نقش پیامبر و حضرت علی را بازی کردند و مجری نقش زنبور را داشت و در آخر بچه ها یاد گرفتند چرا عسل شیرینه.(نمایش جشن شیرین صلوات که گزارش های اون درقسمت گروه سفینه موجود است.)

بعد هم موقع اذان همه بچه ها ،موذن شدند؛ رفتن بالای مبل ها و همه باهم اذان گفتند و یاد گرفتند در اذان چه موقع باید صلوات فرستاد.

بعد هم نماز جماعت بچه ها و شنیدن داستانی از پیامبر که موقع مسجد رفتن، میرند با بچه ها بازی میکنند و انها را پشت خودشان سوار میکردندو بعد بلال با چند تا گردو ،پیامبر را از بچه ها میگیرند ؛بعد مادر ها هم ،همه بچه های کوچکشان را روی کولشان گذاشتند و کولی دادند ،این قسمت برنامه برای بچه ها فوق العاده بود!!!

بعد از ناهار با مسابقه مادر ها شروع کردیم ؛چهار تا از مادرها به اشکال مختلف داستانهای کوتاه و هیجان انگیزی از زندگی پیامبر(ص) را تعریف کردند و بعد بچه ها بهترین قصه گویی مادرها  را انتخاب کردندو کار کارگاهی را شروع کردیم بچه ها متناسب سنشان به سه گروه تقسیم شدن هر گروه با چند تا مادر کار میکردند.

هر گروه روی یک روایت از پیامبر در باره احترام به پدر و مادر کار کردند.

در اختیار هر گروه ،یک بنر قرار دادیم تا رویش کار کنند ؛یک گروه تصمیم گرفتند با وسایلی که براشون آورده بودیم ،مانند چوب و برگهای خشک ،برای پدر مادرشون کاردستی یا هدیه آماده کنند.

یک گروه دیگه با صورتکها، رفتارهای درست و نادرست در برابر پدر و مادر را یاد میگرفتند و گروه آخر، یک سری از عکس ها از رفتار های درست و نادرست را میدیدند و دربارش صحبت میکردند.

در آخر، یک مازهایی روی بنر طراحی شده بود که بچه ها باید روی مازها راه میرفتند و عکسهای درست را به سبد گل و رفتار اشتباه را به سطل آشغال میرساندند.

و  این دفعه  در پایان کار،به تعداد بچه ها ،کیک های یک نفره که روی هر کدام عکس گنبد خضرا چاپ شده بود را دادیم، هر کسی رو کیک خودش شمع گذاشت و همه با هم شمع ها را فوت کردند.

گزارش گر:سمانه جلالی

تهیه و تنظیم:مرثا نورانی