سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

عید مبعث مبارک 1 (گزارش جشن هدیه ی بهاری(4))

1401/11/25 8:50
نویسنده : یکی از ما
5,717 بازدید
اشتراک گذاری

«بسم الله الرحمن الرحیم»

تشویق«جشن هدیه بهاری»تشویق

سللللللللللللللام خدمت دوستان سفینه ای:

این بار هم ،«بنیاد سفینه»  با جشن «هدیه بهاری» بخش عید مبعث  که در یکی 

از بهترین مهدهای  تهران به نام مهد قرآنی«نورا» واقع در خیابان شهید اندرزگو 

برگزار شده،در خدمت شما عزیزان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) می باشد؛

با ما باشیییییییییییییییییییییییید!

ورود ویژه:

بچه ها به صف می ایستند و توسط دو مربی که دم در ایستاده اند جعبه ای که کاغذ کادو شده و تزیین شده،به آن ها داده  می شود. نفر اول پس از گرفتن هدیه،در حالی که آن را بالای سر خود قرار داده به نفر بعدی می دهد و از بین دو مربی که در حال خواندن شعر زیر هستند وارد سالن جشن می شود، و اما شعر:

یه هدیه ی بهاری   برای یادگاری

مجری:بسم الله الرحمن الرحیم

کارهای ما شروع می شه    با نام خدا جون همیشه          به ما می ده  هرچی بخوایم       مهربونیش کم نمی شه

سلام به گل، به غنچه ها

سلام من، به بچه ها

سلام می دم تا که دلم وابشه

روی لبام شکوفه پیدا بشه

سلام سلام همگی سلام   هزار و سیصد تا سلام

حالتون خوبه بچه ها؟؟خوش اومدین. خوش اومدین می دونید ما واسه چی دور هم جمع شدیم؟ خب ماه شادی اومده ماه رجب اومده؛ توی این ماه ما مسلمونا کلی جشن داریم، ما هم الان دور هم جمع شدیم که با هم جشن بگیریم.به جشن«هدیه ی بهاری» خوش اومدین.

بخش اول:

عنکبوت زمانی که مجری در حال سلام و احوال پرسی با بچه هاست،از گوشه ای از صحنه آروم آروم طوری که مجری اون رو نبینه و فقط بچه ها ببیننش برای بچه ها دست تکون می ده و می ره پشت یه میزی که از قبل اونجا قرار گرفته می شینه.

مجری بعد ازاحوال پرسی وخوش آمدگویی توجهش نسبت به جعبه شکلاتی که روی میزه و درواقع همون هدیه ای هست که قراره عنکبوت به معلمش بده جلب می شه وبه سمت میز میاد در همین لحظه عنکبوت شروع به خوندن آواز برای معلمش میکنه.

عنکبوت: خاله هدهد خوب من، دوستتون دارم هوارتا، خاله هدهد خوب من دوستتون دارم هزارتا، خاله هدهد خوبه من، خاله هدهد خوبه من، می خوام بیام به دیدنتون براتون هدیه بیارم، دوستتون دارم خاله هدهدم، بگم روزتونی مبارک، آخه آخه خاله هدهد خوب منیییی،آخه واسم زحمت زیاد می کشییییی،دا دا را دیدام دیشدارا دیدام تکرار. بیام واستون هدیه بیارم های های ....

مجری: روبه بچه ها، یه صدایی داره میاد شما هم می شنوید؟؟ به نظرتون صدا داره از کجا میاد؟؟؟

بچه ها چون قبلاً عنکبوت رو دیدن به پشت میز اشاره می کنن.

اما مجری چشمش به جعبه شکلات می افته و بدون توجه به راهنمایی بچه ها  دستش رو توی جعبه شکلات می کنه می گه: حتماً باید شکلات های خیلی خوشمزه ای داشته باش.

در همین موقع تا میاد شکلات برداره یکهو دست عنکبوت از توی جعبه بیرون میاد.عنکبوت از پشت میز بلند می شه.

مجری کمی می ترسه و با تعجب می گه: اِ اِ دست شما، این تو چیکار می کنه؟؟

عنکبوت: اِ ببخشیدا این سؤاله منه دست شما این تو چیکار می کنه؟؟ آخه این هدیه ی منه که می خوام ببرم واسه خاله هدهدم. شما دستتون این تو برای چی؟؟

مجری: خوب من اومدم شکلات بخورم.

عنکبوت: آهان!!! راستی شما بودی، داشتی یه سری صحبت هایی رو در مورد جشن و اینجور مسائل مطرح می کردی؟؟

مجری: خب بله من بودم شما هم شنیدی؟

عنکبوت: بله من همینجوری که داشتم واسه خاله هدهدم هدیه اش رو آماده می کردم شنیدم که شما گفتیییییی جشن هدیه ی بهاری داریم. بله؟؟ درست شنیدم؟؟

مجری: خب بله بله من گفتم درست شنیدی چطور مگه؟

عنکبوت: آخه منم این رو یعنی همین هدیه های بهاری رو یه جا دیگه شنیدم.

مجری: اِ چه جالب کجا شنیدی؟

عنکبوت: من این رو از خاله هدهد جونههه خوبهههه عزیزدلم شنیدم.

مجری که چشمش هنوز دنبال شکلاتاس و دلش داره آب می شه حواسش پرته و داره دستش رو روی شکم خودش می ماله.

عنکبوت: همون خانوم مربی مون منظورمه.

مجری یکهو به خودش میاد و می گه: آهان، خب بگو ببینم چی شنیدی بگو ما هم یاد بگیریم.

عنکبوت: من شنیدم کهههه یعنی خاله هدهد جونم به من گفته که خدا یه هدیه هایی به ما داده که خیلی خیلی خیلی زیادِ زیاد این هدیه ها مهم و ارزشمند هستن.

مجری: خب اون هدیه ها کیان؟؟

عنکبوت: اون هدیه هااااا ، می خوای شما خودت حدس بزنی، من یه فرصت می دم به شما تا خودت حدس بزنی.

مجری: خب باشه، بذار فکر کنم ببینم چیزی به ذهنم می رسه؟؟ پیامبرن؟

عنکبوت: بله، دارین نزدیک می شین، خوبه ولی اگه......یه ذره بیشتر فکرکنین، و حواستون رو جمع کنین،  یادتون میاد که من نگفتم یه دونه هدیه هست و گفتم هدیه هایی هستن پس نتیجه می گیریم یه نفر نیست یعنی چند نفرن.

مجری: بله درست می گی من دقت نکرده بودم.

مجری کمی فکر می کنه و می گه: نمی دونم عنکبوت جون می شه خودت بگی؟؟؟

عنکبوت: بله که می گم،چرا که نگم.عرض می کنم خدمتتون که خاله هدهد نازنینم به ما گفته کههه پیامبرعزیزمون و امام های ما همشون هدیه هایی هستن که خدا به ما دادن وما باید قدرشون رو خوبه خوب بدونیم. امام ها مثل هدیه های بهاری هستن.

مجری:(در حالی که سرش رو به نشونه ی تایید تکان می دهد) خیلی خوبه، حالا اگه گفتی چرا هدیه های بهاری؟

عنکبوت: اتفاقاً منم از خاله هدهدجونم پرسیدم که هدیه ی بهاری چه جوری می شه دیگه؟ چه شکلی می شه دیگه؟؟ خاله هدهدم گفتن که:به خاطراینکه همیشه امام ها،حرف هاشون،کارهایی که انجام می دادن تو زندگی شون،احادیثی که گفتن همه ی ایناهایی که ما از امام هامون یاد می گیریم همه شون باعث رشد ما، پیشرفت ما توی زندگیمون و باعث شکوفایی ما می شن و چون بهار فصل شکوفه دادن، نو شدن و تازه شدن هست، می شه بگیم که امام های ما هدیه های بهاری از طرف خدا هستن. اونوقت وقتی شنیدم که شما دارین در مورد همین قضیه صحبت می کنین برام جالب شد این مطلب رو با شما درمیون بذارم ببینم این که شما گفتین همونیه که من الان گفتم؟؟؟؟

مجری: بله تا حدودی درسته، این همونه.

عنکبوت: پس ما امروزجشن امام هامون رو داریم بله؟؟؟

مجری: بله آفرین عنکبوت جون.

عنکبوت: خب پس حالا که جشن داریم من یه شکلات به شما بدم دهنتون رو شیرین کنین.

مجری: باذوق و خوشحالی سرش رو به نشونه تأیید رو به بچه ها تکون می ده و از عنکبوت تشکر می کنه.

مجری: آخه می دونی عنکبوت جون، همونطورکه خاله هدهد جون هم به شما گفته بودن چون ما خیلی چیزا از پیامبر و امام ها یاد می گیریم یه جورایی مثل معلم های ما هستن دیگه واسه همینم همشون رو با هم جشن می گیریم؟راستی نگفتی شما نمی دونی که ما توی ماه رجب چقدر عید داریم؟ تولد چند تا از امام هامون رو توی ماه رجب داریم؟؟

عنکبوت: نه نمی دونم.

بذار ببینم بچه ها می دونن؟ و مجری از بچه ها می پرسه؟

مجری: اول رجب تولد امام محمدباقر علیه السلام هست، دهم رجب تولد امام محمد تقی علیه السلام ، سیزدهم رجب تولد امام علی علیه السلام و روز پدر هست و بالأخره بیست و هفتم رجب عید بزرگه مبعثه.

عنکبوت:(چشم های عنکبوت چهارتا می شه و دهانش از تعجب باز می ماند.) اِ جداً من خبر نداشتم.( با یه تعجب وذوق خیلی زیاد.) پس عیدتون مبارک و با مجری دست می ده و روبوسی می کنه.

مجری: خب حالا می دونی عید مبعث چه عیدیه، عنکبوت جون؟

عنکبوت: نه نمی دونم.

مجری: واقعاً نمی دونی؟؟

عنکبوت: بذار یه ذره فکر کنم فکر کنم ممممم. عید امام علی علیه السلام بود که پیامبر  دستشون رو بردن بالادیگه، آفرین به خودم، واقعاً آفرین به هوش و ذکاوتم.

مجری: نهههه آخه اون عید مبعثه؟

عنکبوت:  نههههههه

مجری: خب عید مبعث چه عیدیه؟

عنکبوت: درحالی که سرش رو می خارونه و با دستاش بازی می کنه می گه:  فکر کنم فکر کنم آهان فهمیدم تولد پیامبر بود؟

مجری: نه تولد پیامبر نیست. اما به پیامبر هم مربوط می شه.

عنکبوت: خب می خواین شما یه ذره بیشتر توضیح بدین شاید من یادم بیاد؟

مجری: بله. عید مبعث روز بیست و هفت ماه رجبه و اون روزیه که حضرت محمد صلی الله و علیه و آله وسلم از طرف خدا به پیامبری انتخاب شدن.

عنکبوت: آهان، یعنی همون روزی که پیامبر توی غار حرا بودن، یه فرشته از طرف خدا اومد و بهشون گفت بخوان و همون موقع اولین سوره ی قرآن که سوره ی علق بود به پیامبر نازل شد.بله بله شما درست می گین. ببخشیدا تمرکز ندارم حواسم همش به هدیه ی خاله هدهدمه که یه ذره خوب بشه، قشنگ بشه دوست داشتنیه عالی عالی عالی بشه.

مجری: بله متوجه هستم که شما حواستون نیست.

عنکبوت: خب دیگه اگه با من کاری ندارین من برم به کارهام برسم. البته قبلش یه شعر در مورد پیامبر بخونم؟

مجری: بله بخون.

عنکبوت:

پیامبرم محمد صلی الله و علیه و آله وسلم      در آسمان ها احمد

عبدالله پدر او      آمنه مادر او

دایه ی او حلیمه    با اخلاق کریمه

خدیجه همسر او     فاطمه سلام الله علیها دختر او

صل علی محمد صلی الله و علیه و آله وسلم     صلوات بر محمد صلی الله و علیه و آله وسلم

مجری: عنکبوت جون؟ بازی دوست داری؟

عنکبوت: بله، خب بازی که خیلی خوب و خیلی هم دوست داشتنی هست.

مجری: خب نظرت چیه با بچه ها بازی کنیم؟

عنکبوت: بازی کنیم؟ خوبه بازی کنیم. سلام دوست جونای عزیز خوب گوگولی مگولی من. ببخشید سلام نداده بودم بهتون. گفتم که تمرکز ندارم این حواس من پیش هدیه ی خاله هدهد جونمه.حالا چه بازی کنیم؟ خیلی طول می کشه؟؟ آخه باید برنامه ریزی کنم ببینم چقدر باید واسه بازی کردنم وقت بذارم؟؟

مجری: با تعجب!! شما برنامه ریزی هم می کنی؟

عنکبوت: بله دیگه، اگه قرار باشه همینجوری وقتمون رو تلف کنیم و همش بازی کنیم که نمیشه.اون وقت کی هدیه ام درست کنم واسه خاله هدهد جونم؟

مجری: آفرین.... چه عنکبوت خوبی. کی یادت داده برنامه ریزی کنی؟؟

عنکبوت: خاله هدهد عزیزم دیگه، خاله هدهد خوبم دیگه. خب دیگه بریم بازی کنیم. آی بازی بازی بازی با دوستای همبازی، زود باش بگو چه بازی؟؟

بازی و مسابقه (بخش اول) 

 توضیح بازی:مجری:یادتونه من الان یه سری اطلاعات در مورد عید مبعث به شما دادم و عنکبوت جون هم یه شعر خوند؟

عنکبوت: بله یادمونه.

مجری: 12 تا دختر انتخاب کرده و برای آن ها توضیح داده می شود که قراره بازیمون این شکلی باشه که بچه ها هر وقت اطلاعاتی رو می شنون که مربوط به حضرت محمد صلی الله و علیه و آله وسلم هست، باید بپرن بالا و بگن یا محمد(صلی الله و علیه و آله وسلم) یا محمد(صلی الله و علیه و آله وسلم)، و اطلاعاتی که مربوط به ایشون نیست رو می شنون همینجوری آروم سرجای خودشون بایستن.

عنکبوت: بچه ها جون لطفا خوب حواستون رو جمع کنید

مجری شروع به دادن اطلاعات می کنه و اطلاعات مربوط به حضرت محمد صلی الله و علیه و آله وسلم رو با یه سری اطلاعات دیگه پشت سرهم و قاطی بیان می کنه و عنکبوت هم با بچه ها بازی می کنه.

هدف بازی: این بازی از نوع بازی های دانشی_تحرکی می باشد که در آن اطلاعاتی در مورد پیامبر(ص) به کودکان داده می شود.نیاز به تمرکز، تحرک، هماهنگی، کار گروهی و دوستی دارد.

میان برنامه (بخش اول)

 شعر زیر توسط مجریان هم خوانی می شود تا بچه هایی که برای اجرای مسابقه آمدند همه سر جای خود قرار بگیرند و مجلس دوباره به نظم و سکوت برسد.

گوشه ی غار حرا          هست مشغول نماز

می شود درهای عرش      سوی او آهسته باز

ناگهان پر می کند         غار را فرمان وحی

با طراوت می شود        قلبش از باران وحی

باز می گردد به شهر      بر لبش پیغام دوست

می رود تا پر کند       شهر را از نام دوست

(بخش دوم و بخش سوم در گزارش هدیه بهاری(میلاد امام جواد(ع)  و میلاد امام علی(ع)) موجود می باشد.)

ایده پردار،اجرا و تهیه و تنظیم:ساجده طالبی،مرثا نورانی

مکان اجرا: تهران، خ شهید اندرزگو،خ مهر محمدی جنوبی،کوچه روحانی،پ2،مهد قرآنی نورا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد