سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

یا باقر العلوم(6)(گزارش جشن هدیه ی بهاری(1)(میلاد امام باقر(ع))

1402/10/24 9:59
نویسنده : یکی از ما
4,852 بازدید
اشتراک گذاری

«بسم الله الرحمن الرحیم»

تشویق«جشن هدیه بهاری»تشویق

تشویق12 اردیبهشت 94تشویق

جشنورود ویژه:

بچه ها به صف می ایستند و توسط دو مربی که دم در ایستاده اند جعبه ای که کاغذ کادو شده و تزیین شده،به آن ها داده می شود. نفر اول پس از گرفتن هدیه،در حالی که آن را بالای سر خود قرار داده به نفر بعدی می دهد و از بین دو مربی که در حال خواندن شعر زیر هستند وارد سالن جشن می شود، و اما شعر:

جشنیه هدیه ی بهاری   برای یادگاریجشن

چشمکمجری:بسم الله الرحمن الرحیم

کارهای ما شروع می شه    با نام خدا جون همیشه          به ما می ده  هرچی بخوایم      

مهربونیش کم نمی شه

سلام به گل، به غنچه ها

سلام من، به بچه ها

سلام می دم تا که دلم وابشه

روی لبام شکوفه پیدا بشه

سلام سلام همگی سلام   هزار و سیصد تا سلام

حالتون خوبه بچه ها؟؟خوش اومدین. خوش اومدین می دونید ما واسه چی دور هم جمع شدیم؟ خب ماه شادی اومده ماه رجب اومده؛ توی این ماه ما مسلمونا کلی جشن داریم، ما هم الان دور هم جمع شدیم که با هم جشن بگیریم.به جشن«هدیه ی بهاری» خوش اومدین.

محبتبخش اول:

عنکبوت زمانی که مجری در حال سلام و احوال پرسی با بچه هاست،از گوشه ای از صحنه آروم آروم طوری که مجری اون رو نبینه و فقط بچه ها ببیننش برای بچه ها دست تکون می ده و می ره پشت یه میزی که از قبل اونجا قرار گرفته می شینه.

مجری بعد ازاحوال پرسی وخوش آمدگویی توجهش نسبت به جعبه شکلاتی که روی میزه و درواقع همون هدیه ای هست که قراره عنکبوت به معلمش بده جلب می شه وبه سمت میزمیاد درهمین لحظه عنکبوت شروع به خوندن آوازبرای معلمش میکنه.

عنکبوت: خاله هدهد خوب من، دوستتون دارم هوارتا، خاله هدهد خوب من دوستتون دارم هزارتا، خاله هدهد خوبه من، خاله هدهد خوبه من، می خوام بیام به دیدنتون براتون هدیه بیارم، دوستتون دارم خاله هدهدم، بگم روزتونی مبارک، آخه آخه خاله هدهد خوب منیییی،آخه واسم زحمت زیاد می کشییییی،دا دا را دیدام دیشدارا دیدام تکرار. بیام واستون هدیه بیارم های های ....

مجری: روبه بچه ها، یه صدایی داره میاد شما هم می شنوید؟؟ به نظرتون صدا داره از کجا میاد؟؟؟

بچه ها چون قبلاً عنکبوت رو دیدن به پشت میز اشاره می کنن.

اما مجری چشمش به جعبه شکلات می افته و بدون توجه به راهنمایی بچه ها  دستش رو توی جعبه شکلات می کنه می گه: حتماً باید شکلات های خیلی خوشمزه ای داشته باش.

در همین موقع تا میاد شکلات برداره یکهو دست عنکبوت از توی جعبه بیرون میاد.عنکبوت از پشت میز بلند می شه.

مجری کمی می ترسه و با تعجب می گه: اِ اِ دست شما، این تو چیکار می کنه؟؟

عنکبوت: اِ ببخشیدا این سؤاله منه دست شما این تو چیکار می کنه؟؟ آخه این هدیه ی منه که می خوام ببرم واسه خاله هدهدم. شما دستتون این تو برای چی؟؟

مجری: خوب من اومدم شکلات بخورم.

عنکبوت: آهان!!! راستی شما بودی، داشتی یه سری صحبت هایی رو در مورد جشن و اینجور مسائل مطرح می کردی؟؟

مجری: خب بله من بودم شما هم شنیدی؟

عنکبوت: بله من همینجوری که داشتم واسه خاله هدهدم هدیه اش رو آماده می کردم شنیدم که شما گفتیییییی جشن هدیه ی بهاری داریم. بله؟؟ درست شنیدم؟؟

مجری: خب بله بله من گفتم درست شنیدی چطور مگه؟

عنکبوت: آخه منم این رو یعنی همین هدیه های بهاری رو یه جا دیگه شنیدم.

مجری: اِ چه جالب کجا شنیدی؟

عنکبوت: من این رو از خاله هدهد جونههه خوبهههه عزیزدلم شنیدم.

مجری که چشمش هنوز دنبال شکلاتاس و دلش داره آب می شه حواسش پرته و داره دستش رو روی شکم خودش می ماله.

عنکبوت: همون خانوم مربی مون منظورمه.

مجری یکهو به خودش میاد و می گه: آهان، خب بگو ببینم چی شنیدی بگو ما هم یاد بگیریم.

عنکبوت: من شنیدم کهههه یعنی خاله هدهد جونم به من گفته که خدا یه هدیه هایی به ما داده که خیلی خیلی خیلی زیادِ زیاد این هدیه ها مهم و ارزشمند هستن.

مجری: خب اون هدیه ها کیان؟؟

عنکبوت: اون هدیه هااااا ، می خوای شما خودت حدس بزنی، من یه فرصت می دم به شما تا خودت حدس بزنی.

مجری: خب باشه، بذار فکر کنم ببینم چیزی به ذهنم می رسه؟؟ پیامبرن؟سوال

عنکبوت: بله، دارین نزدیک می شین، خوبه ولی اگه......یه ذره بیشتر فکرکنین، و حواستون رو جمع کنین،  یادتون میاد که من نگفتم یه دونه هدیه هست و گفتم هدیه هایی هستن پس نتیجه می گیریم یه نفر نیست یعنی چند نفرن.

مجری: بله درست می گی من دقت نکرده بودم.

مجری کمی فکر می کنه و می گه: نمی دونم عنکبوت جون می شه خودت بگی؟؟؟

عنکبوت: بله که می گم،چرا که نگم.عرض می کنم خدمتتون که خاله هدهد نازنینم به ما گفته کههه پیامبرعزیزمون و امام های ما همشون هدیه هایی هستن که خدا به ما دادن وما باید قدرشون رو خوبه خوب بدونیم. امام ها مثل هدیه های بهاری هستن.

مجری:(در حالی که سرش رو به نشونه ی تایید تکان می دهد) خیلی خوبه، حالا اگه گفتی چرا هدیه های بهاری؟

عنکبوت: اتفاقاً منم از خاله هدهدجونم پرسیدم که هدیه ی بهاری چه جوری می شه دیگه؟ چه شکلی می شه دیگه؟؟ خاله هدهدم گفتن که:به خاطراینکه همیشه امام ها،حرف هاشون،کارهایی که انجام می دادن تو زندگی شون،احادیثی که گفتن همه ی ایناهایی که ما از امام هامون یاد می گیریم همه شون باعث رشد ما، پیشرفت ما توی زندگیمون و باعث شکوفایی ما می شن و چون بهار فصل شکوفه دادن، نو شدن و تازه شدن هست، می شه بگیم که امام های ما هدیه های بهاری از طرف خدا هستن. اونوقت وقتی شنیدم که شما دارین در مورد همین قضیه صحبت می کنین برام جالب شد این مطلب رو با شما درمیون بذارم ببینم این که شما گفتین همونیه که من الان گفتم؟؟؟؟

مجری: بله تا حدودی درسته، این همونه.

عنکبوت: پس ما امروزجشن امام هامون رو داریم بله؟؟؟

مجری: بله آفرین عنکبوت جون.

عنکبوت: خب پس حالا که جشن داریم من یه شکلات به شما بدم دهنتون رو شیرین کنین.

مجری: باذوق و خوشحالی سرش رو به نشونه تأیید رو به بچه ها تکون می ده و از عنکبوت تشکر می کنه.

عنکبوت: ولی تا اونجایی که من در جریان هستم روز معلم نزدیکه و الان سؤال من از شما اینه که واسه چی امروز قراره واسه امام ها جشن بگیریم؟

مجری: آخه می دونی عنکبوت جون، همونطورکه خاله هدهد جون هم به شما گفته بودن چون ما خیلی چیزا از پیامبر و امام ها یاد می گیریم یه جورایی مثل معلم های ما هستن دیگه واسه همینم همشون رو با هم جشن می گیریم؟راستی نگفتی شما     نمی دونی که ما توی ماه رجب چقدر عید داریم؟ تولد چند تا از امام هامون رو توی ماه رجب داریم؟؟

عنکبوت: نه نمی دونم.

بذار ببینم بچه ها می دونن؟ و مجری از بچه ها می پرسه؟

مجری: اول رجب تولد امام محمدباقر علیه السلام هست، دهم رجب تولد امام محمد تقی علیه السلام و بالأخره سیزدهم رجب تولد امام علی علیه السلام و روز پدر هست،تازه بیست و هفتم هم که جشن خوب مبعث رو داریم.

عنکبوت:(چشم های عنکبوت چهارتا می شه و دهانش از تعجب باز می ماند.) اِ جداً من خبر نداشتم.( با یه تعجب وذوق خیلی زیاد.) پس عیدتون مبارک و با مجری دست می ده و روبوسی می کنه.

مجری: امام محمدباقر علیه السلام رو می شناسی عنکبوت جون؟

عنکبوت: امام محمدباقر علیه السلام رو!! نه نمی شناسم.

مجری: واقعاً نمی شناسی؟؟

عنکبوت: بذار یه ذره فکر کنم فکر کنم ممممم. امام دهم بود؟؟؟

مجری: نهههه آخه امام دهم بود امام محمدباقر علیه السلام؟؟

عنکبوت:  نههههههه

مجری: خب امام چندم بود؟

عنکبوت: درحالی که سرش رو می خارونه و با دستاش بازی می کنه می گه:  فکر کنم فکر کنم امام اول بود؟

مجری: نه امام اول نیست. تولد امام اول هم توی این ماه هست اما امام محمدباقر علیه السلام امام اول نیستن.

عنکبوت: خب می خواین شما یه ذره بیشستر توضیح بدین شاید من یادم بیاد؟

مجری: بله. امام محمدباقر علیه السلام، امام پنجم ما هستن و همونطور که گفتم تولدشون هم اول رجبه.

عنکبوت: آهان، امام پنجم هستن.بله بله شما درست می گین. ببخشیدا تمرکز ندارم حواسم همش به هدیه ی خاله هدهدمه که یه ذره خوب بشه، قشنگ بشه دوست داشتنیه عالی عالی عالی بشه.

مجری: بله متوجه هستم که شما حواستون نیست.

عنکبوت: بله می فرمودین شما...

مجری: نام پدر امام پنجم یعنی امام محمدباقر علیه السلام، هم امام سجاد علیه السلام هست.

عنکبوت: درسته، امام چهارممون، امام زین العابدین علیه السلام هستن یعنی همون امام سجاد علیه السلام. حواسم داره جمع می شه میاد سر جاش یه ذره.

مجری: آفرین عنکبوت جون، آفرین. بگو ببینم حالا می دونی معنای اسم امام محمد باقر علیه السلام چیه؟

عنکبوت: معنای اسمشون؟؟؟ یه چیزایی توی کتاب هام خوندم که نوشته بود باقر یعنی شکافنده ی علم ولی هرچی سعی کردم، تلاش کردم که بفهمم یعنی چی متوجه نشدم. یعنی چی؟؟؟ یعنی کتاب ها رو اینجوری می ذاره زمین و اون ها رو با شمشیر  هی بازشون می کنه؟؟

مجری: نه،نه عنکبوت جون. یه جورایی مثلاً یعنی کسی که همه ی علم ها رو به صورت عمیق متوجه می شه و به اون ها فکر می کنه و به نتیجه می رسه و می تونه از اون نتایج، استفاده های خوب خوب بکنه.

عنکبوت: یه جورایی شبیه دانشمندها می شه یعنی؟

مجری: آفرین بله.     باقر یعنی کسی که هست    دانش اون یه عالمه       از خوبی های این امام       هرچی بگیم بازم کمه.

عنکبوت: خب دیگه اگه با من کاری ندارین من برم به کارهام برسم.

مجری: عنکبوت جون؟ بازی دوست داری؟

عنکبوت: بله، خب بازی که خیلی خوب و خیلی هم دوست داشتنی هست.

مجری: خب نظرت چیه با بچه ها بازی کنیم؟

عنکبوت: بازی کنیم؟ خوبه بازی کنیم. سلام دوست جونای عزیز خوب گوگولی مگولی من. ببخشید سلام نداده بودم بهتون. گفتم که تمرکز ندارم این حواس من پیش هدیه ی خاله هدهد جونمه.حالا چه بازی کنیم؟ خیلی طول می کشه؟؟ آخه باید برنامه ریزی کنم ببینم چقدر باید واسه بازی کردنم وقت بذارم؟؟

مجری: با تعجب!! شما برنامه ریزی هم می کنی؟

عنکبوت: بله دیگه، اگه قرار باشه همینجوری وقتمون رو تلف کنیم و همش بازی کنیم که نمیشه.اون وقت کی هدیه ام درست کنم واسه خاله هدهد جونم؟

مجری: آفرین.... چه عنکبوت خوبی. کی یادت داده برنامه ریزی کنی؟؟

عنکبوت: خاله هدهد عزیزم دیگه، خاله هدهد خوبم دیگه. خب دیگه بریم بازی کنیم. آی بازی بازی بازی با دوستای همبازی، زود باش بگو چه بازی؟؟

بازی و مسابقه (بخش اول) «دانشمند کوچک»:

 توضیح بازی:مجری:یادته من الان یه سری اطلاعات در مورد امام پنجم بهت دادم؟؟

عنکبوت: بله یادمه.

مجری: خب اگه می شه شما دوباره اون اطلاعات روبرای بچه ها بگو و بچه ها هم خوبه خوب گوش کنن چون قراره بازیمون اینجوری باشه کهههههه

عنکبوت: کهههههه

مجری: کهههههه

عنکبوت:کهههههههه، خب که چی؟ اگه هی من بگم که شما هم بگی که ، که تا فردا همش شده که که.

مجری: 12 تا دختر انتخاب کرده و برای آن ها توضیح داده می شود که قراره بازیمون این شکلی باشه که بچه ها هر وقت اطلاعاتی رو می شنون که مربوط به امام محمدباقر علیه السلام هست، باید بپرن بالا و بگن یا باقر (علیه السلام) یا باقر(علیه السلام)، و اطلاعاتی که مربوط به ایشون نیست رو می شنون همینجوری آروم سرجای خودشون بایستن.

عنکبوت: آهان باشه الان عرض می کنم خدمتتون، امام محمد باقر علیه السلام، تولدشون اول ماه رجب بود و ایشون امام پنجم ما بودن و اسم پدرشون هم امام سجاد علیه السلام بود، و معنای باقر هم که اسم ایشونه یعنی دانشمند.

مجری: آفرین عنکبوت جون خوب یادت مونده بود، بچه ها جون شما هم خوب یادتون موند؟ پس هر وقت اطلاعات مربوط به امام باقر علیه السلام بود می پرین بالا ومی گین یا باقر علیه السلام یا باقر علیه السلام، و اطلاعاتی که مربوط به ایشون  نیست همینجوری آروم سرجای خودتون بایستین.

عنکبوت: بچه ها جون خوب حواستون رو جمع کنید و لطفا هنگام شنیدن اطلاعات غیر امام باقری! کمربندهای خودتون رو محکم ببندید و از جاتون تکون نخورید.

مجری شروع به دادن اطلاعات می کنه و اطلاعات مربوط به امام محمدباقر علیه السلام رو با یه سری اطلاعات دیگه پشت سرهم و قاطی بیان می کنه و عنکبوت هم با بچه ها بازی می کنه.

هدف بازی: این بازی از نوع بازی های دانشی_تحرکی می باشد که در آن اطلاعاتی در مورد امام محمدباقر (علیه السلام) به کودکان داده می شود.نیاز به تمرکز، تحرک، هماهنگی، کار گروهی و دوستی دارد.

میان برنامه (بخش اول)

 شعر زیر توسط مجریان هم خوانی می شود تا بچه هایی که برای اجرای مسابقه آمدند همه سر جای خود قرار بگیرند و مجلس دوباره به نظم و سکوت برسد.

بزرگ و خوب و زیبا      امام باقری (علیه السلام) تو

درون قلب و جانم          همیشه حاضری تو

پنجمین ستاره ای              پنجمین امام من    

راه دین و معرفت       داده ای نشان من

ایده پردازان و اجرا:ساجده طالبی،مرثا نورانی.

تهیه و تنظیم: مرثا نورانی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد