جشن تولد انقلاب(14)(متن کامل جشن«زمستون هم بهاره(1)»)
«به نام خدای مهربون»
سلام
در این جشن، مجری با هواپیمای امام خمینی(ره) مواجه شده و از زبان او، با بیانی کودکانه وقایع و خاطرات انقلاب ، بازگو می شه.
دوستانی که با کار ما آشنایی دارند می دونند که هر جشن بنیاد سفینه،دارای ورود ویژه و خاصیه تا مخاطب در بدو ورود با سئوال مواجه شده و انگیزه و رغبت او به شرکت در برنامه افزایش پیداکنه و اما ورود ویژه:
تکان دادن پرچم ایران و خواندن شعر:
سلام به پرچمي كه
نشان ايمان ماست
سبز و سفيد و قرمز
پرچم ايران ماست
مجری پس از:
بسم الله الرحمن الرحیم
کارهای ما شروع می شه با نام خدا جون همیشه
به ما می ده،هرچی بخوایم مهربونیش کم نمی شه
بایک سلام انقلابی برنامه رو شروع می کند:
سلام به ماه بهمن
سلام به انقلاب و
به بچه هاي ميهن
بچه ها جونی سلللللام،حالتون خوبه؟همه سر حالین؟
خوب خدا رو شکر،الحمدلله. بچه ها جون من یه سئوال ازتون بپرسم؟شماها،تو چه روزی به دنیا آمده اید ؟ چند ساله شده اید ؟ راستی جشن تولد هم میگیرید ؟ جشن تولدتون مبارک ! اما می دانید چرا خانواده هاتون برای شماها جشن تولد میگیرند ؟ برای این که بگویند: ما خوشحالیم که در این روز، خدا شما را به ما داده .حالا به یک جشن تولد خیلی بزرگ فکر کنید .جشنی که همه ی مردم توی اون شرکت می کنند .این جشن ، جشن انقلاب ماست.جشن انقلابمون مبارک!(یه دست محکم)
«بخش اول»
هواپیمای پیر داره به آهستگی وارد صحنه می شه، چون چشماش ضعیفه، مجری رو نمی بینه و با او برخورد می کنه!
مجری(در حالی که کمر خود رو می مالد):آخ خ خ ،هیچ معلومه داری چی کار می کنی؟
هواپیما(درحالی که خود را می تکاند و کلاهش را درست می کند و زیر لب غرو لند می کنه و بال هاش رو بالا و پایین می کنه) : بله که معلومه،داشتم پرواز می کردم اما الان به لطف شما به گِل نشستم. حالا دیگه چطوری از جام بلند شم آخه؟پس چرا شما جوونا این قدر سر به هوا شدین؟
مجری: بله بله حق باشماست من باید بیشتر مراقب می بودم.
هواپیما: چی توحلقمه؟؟؟ به جای معذرت خواهی به من توهین هم می کنی؟؟ و با عصاش دنبال مجری می کنه و بین راه پاش به یه چیزی گیر می کنه و دوباره می خوره زمین.
مجری در حال بازگشت برای کمک کردن به هواپیما : بچه ها مثل اینکه یه کم گوشش سنگینه. و یه کم بلندتر می گه: من گفتم حق باشماست من باید بیشتر مراقب می بودم.
آهان: نه دخترم، من عینکم خیلی کثیفه واسه همین هیچ جا رو ندیدم. تقصیر شما نبود.
مجری در حال زور زدن برای بلند کردن هواپیما: ماشاالله چقدر هم سنگینید هر کاری می کنم زورم نمی رسه بلندتون کنم و خودش هم می افته زمین و از بچه ها کمک می خواد.
بچه ها بیاین کمک کنیم شاید بتونیم بلندش کنیم.
روبه بچه می کنه و بهشون می گه: سلام بچه ها جون، ایشون درست می گه بیاین ، من اینجا یه طنابی دارم می بندمش به خودم ، شما زحمت بکشین من رو بلندم کنین.بلکه یادم اومد کجا داشتم می رفتم.
بازی اول:
مسابقه طناب کشی
چند تا از بچه ها انتخاب می شوند یک سر طناب به دور کمر هواپیما بسته شده، بچه ها طناب رو می کشن هواپیما و مجری هم توی اون یکی گروه می ایستند و یه مسابقه طناب کشی میدن وقتی حسابی به بچه ها خوش گذشت و خندیدن، مجری هم به بچه ها می پیونده و با کمک هم هواپیما رو از جا بلند می کنن.
میان برنامه بخش اول:
تا بچه ها سر جاهای خودشون بنشینند و جشن نظم مجدد خودش رو پیدا کنه
مجریان این شعر رو با هم می خوانند:
ما گلهاي خندانيم فرزندان ايرانيم
ايران پاك خود را مانند جان مي دانيم
ما بايد دانا باشيم هشيار و بينا باشيم
از بهر حفظ ايران بايد توانا باشيم
آباد باش اي ايران آزاد باش اي ايران
از ما فرزندان خود دلشاد باش اي ايران
ایده پردازان:ساجده طالبی،مرثا نورانی
تهیه و تنظیم:مرثا نورانی