سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

پیام شادمانی ۱ (گزارش کلاس شیرین تر از عسل (آیه ی سلام علیکم )) گروه گل نرگس

1399/9/11 7:44
نویسنده : یکی از ما
1,033 بازدید
اشتراک گذاری

«بسم الله الرحمن الرحیم»

چون جلسه ی اول کار بود کلاس با یک معارفه ی کوچولو و جمع جور با حضور مادران بچه ها در کنار هم آغاز شد. 

کلاس اینگونه آغاز شد.

به نام خداوند رنگین کمان

خداوند بخشنده ی مهربان

خداوند سنجاقک رنگ رنگ

خداوند پروانه های قشنگ

و بعد.....

سلام چه خوب و زیباست

 غنچه روی لب هاست

 به دوستا که می رسیم 

کلام اول ماست

حالا با هم بچه ها  بلند بگیم

یک صدا  سلام سلام سلام

از مامان ها خواستم اگه یاد گرفتن شعر ها رو با هم یکبار دیگه واسه بچه ها بخونیمش😜 الحق که مامان های باهوش و با استعدادی بودن.😊👏 مامان ها امیدوار بودند که بتونیم بچه ها رو با یه ترفندی کمی از اون ها دور کنیم. 😅 آخه بچه های کلاس توی رده ی سنی 3 تا 4 سال بودند.

خلاصه القصه ...... خیلی جالب بود که بعد از معارفه هر مامانی با یه بهانه ای به کودکش گفت که باید از کلاس بره بیرون 😂😂

و بعد دو شخصیت اصلی داستان وارد صحنه شدن و به هنر نمائی پرداختند.

( آقا سجاد )

و........ (طوطی جان)

یا البته به قول بعضی از بچه ها کلاغ و بعضی خروس

🤣 آقا سجاد در حال قدم زدن و رد شدن از کنار طوطی جان بودند و مشغول خوندن شعر زیر

سلام سلام مامان جون،

سلام سلام باباجون

سلام میدم به گل‌ها،

سلام میدم به بارون

سلام سلام قناری،

مورچۀ خوب و کاری

سلام به شاپرک‌ها،

سلام به اسب گاری

سلام یه حرف خوبه،

بوی بهارو داره

سلام برای آدم، سلامتی میاره

که طوطی جان  به آقا سجاد گفت : چی کار داری می کنی؟ کجا بودی؟ کجا می ری؟ آقا سجاد هم جواب داد: من داشتم واسه خودم شعر سلام رو می خوندم. آخه دیشب رفته بودیم مسجد. عمو روحانی گفت سلام کردن خیلی کار خوبیه. بچه های خوب همیشه سلام می کنن و هیچ وقت سلام کردن یادشون نمی ره. تازه پیامبر ما حضرت محمد «صلی الله علیه وآله » (فضای کلاس با صلوات بچه ها عطرآگین شد و چه حس خوبی بود برای من😇) سعی می کردن همیشه اولین نفری باشن که سلام می کنن حتی به بچه ها.  طوطی جان کلی چیزهای خوب یاد گرفتن و....... آیه  و شعر مربوط به سلام برای بچه ها خوانده شد.

بازی بچه ها شروع شد و همینطور که بچه ها بازی می کردن مرتب آیه ی سلام و شعرش برای بچه ها خوانده می شد.

بازی اول ماهی گیری بود و چون خیلی جذاب بود واسشون همگی به اتفاق توش شرکت کردن 😂 این بازی به منظور تقویت هماهنگی بین چشم و دست و همچنین تقویت عضلات دست انجام شد. بعد قرار شد هر کس آیه  و شعر رو خوند ما هی گیری کنه.

برای بازی بعدی قرار شد یکی از بچه ها پشت اُپن آشپزخونه پنهان شه تا ببینیم وقتی از اونجا بیرون اومد اون اول سلام می کنه یا دوستاش.

که این بازی با پنهان شدن یک نفر شروع شد و به پنهان شدن تقریبا همگی رسید 😂

این بازی به جهت بالا بردن عزت نفس و اعتماد به نفس در بچه ها و همچنین اجتماعی شدن آن ها انجام شد.

بازی بعدی بازی فرمانده و آدم آهنی ها بود قرار شد هر کدام از بچه ها شعر و آیه ای را که یاد گرفته اند بخوانند و فرمانده شوند و به دیگر دوستان و مربی که آدم آهنی هستند بگوید که آن ها چه کاری را انجام دهند. هدف این بازی در درجه ی اول خلاقیت کودکان بود و بعد از آن بالا بردن عزت نفس و اعتماد به نفس در کودک.☺️

بازی بعدی بازی اسم رمز بود قرار بود در حالی که بچه ها می دویدند مربی یکی از بچه ها رو بگیره و هر وقت بقیه با صدای بلند سلام کردند مربی دوست شون رو رها کنه.😁 این بازی جنبه ی بازی حرکتی داشت و همچنین به بچه ها می آموخت که می توانند به دوست خود کمک کنند و در سرنوشت یکدیگر دخیل باشند حتی با کاری هر چند کوچک.

بازی آخر هم بازی پرشی و جنبشی بود که توی این بازی مشارکت فعال و حداکثری بچه ها به چشم می خوره😁

در تمام مراحل بازی آیه و شعر مربوط به اون برای بچه ها در حال تکرار شدن بود.

مربی : ساجده طالبی

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد