سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

قاصدک خوش خبر ، اومد ربیع الاول ۳۸ (گزارش جشن میلاد آفتاب)

1402/7/10 20:01
نویسنده : یکی از ما
1,704 بازدید
اشتراک گذاری

لبخندجشن"میلاد آفتاب" مخصوص بچه های چهارم تا ششم بود.

این جشن،با همکاری دو تا مجری، متن ها خوانده میشد و انتهای هر بخش یه بازی انجام داده می شود.

مجری اول: با بچه ها سلام میکنه و حالشون رو میپرسه و بچه ها با انرژی تموم جواب میدند.

مجری دوم : به نام خدای جهان آفرین

مجری اول:خدای زمان و خدای زمین

بچه ها سلام

مجری اول:خجسته میلاد پیامبر عزیزمون حضرت محمد(ص) پیامبر صلح و دوستی و ولادت امام جعفر صادق رو به همتون تبریک میگم.

مجری دوم: و آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) رو بهتون تبریک میگم انشالله هممون ازیاوران خوب امام زمانمون باشیم.

مجری اول: سالها بود که زمین در حسرت باران حیاتبخشی می سوخت و درمان تشنگی، سیاهی و تیرگی خود را از آسمان آبی انتظار داشت.

مجری دوم: سالها بود که زمین به کویر خشک تعصبات و عقاید باطل و مرداب خرافات، تبدیل شده بود.

مجری اول:که ناگاه در شبی فراموش نشدنی، باران رحمت الهی شروع به باریدن

مجری دوم: کرد و زمین تشنه را سیراب ساخت و گلی زیبا، به نام محمد مصطفی (ص) در کویر حجاز شکوفا شد.

در اینجا چند تا از بچه ها رو برای بازی انتخاب کردیم؛

بازی حدس کلمه رو انجام دادیم به این صورت که در گوششون یه کلمه بهشون میگفتیم و اونا باید با حالت لبخوانی به بچه هایی که نشستند میگفتند و بچه هایی که متوجه شده بودند دستاشونو بالا میاوردند تا  حدس بزنند که کلمه مورد نظر چی کلمه ای بوده است.

کلمه هایی که به بچه ها گفته شد : حضرت محمد(ص)-عبدالله-آمنه- حضرت خدیجه(س) – امام صادق(ع) –ولایت – 17 ربیع الاول و ...

بچه ها نشستند و مجری اول متنشو خواند : آری با  تولد او ، کویر جهل و تعصب به بوستان مهر و تفکر تبدیل شد.

مجری دوم: آن پیام آور الهی در شهر مقدس مکه و در خانواده ای مومن و خداپرست، در شب 17 ربیع الاول به دنیا آمد.

مجری اول: و جهان هستی را با وجود مبارک خود منور کرد.

مجری دوم: تولد او عطر دل انگیز ایمان را به مشام مشتاقان رساند.

در این مرحله بازم یه بازی دیگه با بچه ها انجام دادیم، بازی  نفس گیری. به این ترتیب که چندتا از بچه ها رو انتخاب کردیم و در مرحله اول همشون می گفتند یا محمممممممممممممممممممممممممممممممد و طبق نظر بچه ها اونایی که طولانی تر گفتن میموندند و بقیه مینشستند. در مرحله بعد برندگان مرحله اول همزمان گفتن یا صاددددددددددددددددددددددددددق و هرکس نفسش تموم میشد مینشست و در آخر چند تا بچه ها برنده شدن و کلی تشویقشون کردیم.

مجری اول: ای نام خوش تو رمز هستی                       تا هست خدای تو،تو هستی

مجری دوم: با آمدنت سپیدی آمد                      یا حضرت مصطفی محمد(ص)

در اینجا یه بازی دیگه  رو انجام دادیم که بازی حدیث گویی بود که هشت تا حدیث برای بچه ها خوانده شد 4 تا از حضرت محمد(ص) و 4 تا از امام صادق(ع) و هرکدوم که تعداد حدیث بیشتری یادشون بود برنده شدند.

احادیث پیامبر(ص):

  1. توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر
  2. خداوند جوانی که جوانی اش را در اطاعت از او بگذراند دوست دارد.
  3. بهترین کارها در نزد خداوند نماز به وقت است، آن گاه نیکی به پدر و مادر ، آن گاه جنگ در راه خدا
  4. ای علی(ع) چهار چیز را پیش از چها چیز دریاب: جوانی ات را قبل از پیری، سلامتی قبل از بیماری ،ثروت قبل از فقر و زندگیت پیش از مرگ.

احادیث امام صادق(ع)

  1. هر جوان مومنی که در جوانی قرآن تلاوت کند قرآن با گوشت و خونش می آمیزد و خداوند او را با فرشتگان نزدیک قرار می دهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت خواهد بود.
  2. بدان که جوان خوش اخلاق کلید خوبی ها و قفل بدی هاست و جوان بد اخلاق قفل خوبی ها و کلید بدی هاست.
  3. دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم دانشمند یا دانش اندوز.
  4. نوجوانان را دریاب زیرا که آنان سریع تر به کارهای خیر روی می آورند.

 

و آخرین بازی، بازی لباهنگ بود که شعری رو مجری برای بچه ها میخواند در مرحله اول اونا باید لب میزد انگار که اونا دارند میخوانند و در مرحله بعد خودشون باید اون شعر رو میخواندند:

فرشته به دنبال فرشته                      روون از در باغ بهشته

حبیب خدا و اهل عالم                      قدم رو چشم زمین گذاشته

حبیبی یا محمد   حبیبی یا محمد   حبیبی یا محمد

در انتها باهم شعر خوندیم وبرای سلامتی و فرج امام زمانمان دعا کردیم.

حالا که باهم جمع شدیم پروانه و شمع شدیم         بیاید باهم دعا کنیم رو به سوی خدا کنیم.

بگیم خدای مهربون                                                 مهدی مارو برسون(2)

جشن ما تموم شد ولی خیلی چیزها برای بچه ها تموم نشد، شعرهایی که حین بازی میخوندیم اونقد تکرار شده بود که ملکه ذهن بچه ها شد و هیچ چیز قشنگ تر ازین نبود که وقتی از پله های مدرسه پایین می اومدیم اون شعرها زمزمه بچه ها بود و همینطور که باهم بازی میکردند اون شعرها رو هم میخوندند...

دست علی یارتون               خدانگهدارتون

ایده واجرا:مرثا نورانی

اجرا و گزارش: مریم امین الرعایا

عکس:فاطمه روز بهانی

با تشکر از مدیریت دبستان عفاف خانوم دمیر لو و همکارانشون

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد