سرباز کوچک وطنم(5)(گزارش از شهربازی دفاع مقدس در پارک ملت تهران)
شهربازی دفاع مقدس،با عنوان دفاع مقدس،مدافعان فردا ،از 31 شهریور تا 5 مهر توسط گروه فرهنگی هنری طاها در پارک ملت تهران در سال96 برگزار شد.
توی این شهربازی، بچه ها هم کلی خندیدند و هم کلی چیزهای خوب یاد گرفتند.
بچه ها با کلی ذوق و شوق لباس های رزمنده و فرمانده ها رو می پوشیدند و هر کدوم به نیابت از یک شهید وارد عملیات می شدند؛ ابتدا یک دریاچه ای طراحی شده بود و به اصطلاح مرحله عبور از حور بود و رزمنده کوچولو ها هر وقت آتش رو می دیدند(شبیه فشفشه هایی که روشن و خاموش می شدند.) می نشستند.
بچه ها باید گوش به فرمان ،فرمانده ی خود(اقای ناد علی) می بودند که ایشون بسیار با بچه ها مهربان برخورد می کردند و فضای طنز و شوخی که فرمانده ایجاد می کرد ،به طور خود ناآگاه تو را به یاد فرماندهان بزرگ کشورمون می انداخت.
در جواب این سوال که آماده هستید ؟ آقا پسرها یا حسین (ع)بلند می گفتند و دختر خانم ها هم یا زهرا(س) بلند،عملیات ها یک دور برای آقا پسر ها اجرا می شد و یک دور برای دختر خانوم ها.
این که فضا جوری طراحی شده بود که والدین کاملا اشراف داشتند و می توانستند به راحتی عکس و فیلم بگیرند بسیار نکته ی خوبی بود و باعث جلب اعتماد خانواده ها می شد و تاثیرگذار بود بدین معنا که تمامی حرف ها به کودکان زده می شد ولی چون والدین هم ناظر و کامل در جریان بودند،انگار به صورت غیر مستقیم،آن ها مخاطبین اصلی بودند.
بچه ها پس از عبور از« مرحله حور»، وارد مرحله عبور از «سیم خاردارها» می شدند.
سپس باید به دشمنان اسلام(داعشی ها،آل سعود،آمریکا،اسرايیل) تیر اندازی می کردند.
بعد رزمنده کوچولو ها ،تخریب چی می شدند و باید با فکر و اندیشه مین ها رو خنثی می کردند و مسیر رو باز می کردند.مین هایی که پشت آن ها کلمات مثبت و منفی نوشته شده بود و باید برای باز شدن مسیر مینی رو انتخاب می کردند که کلمات مثبت مثل صداقت،راستی و..نوشته شده بود.
بعد از این مرحله،مرحله ی « عبور از پل لغزنده »بود که دشمنان،شیمیایی زده بودند وبچه ها باید از ماسک های مخصوص استفاده می کردند.
پس از عبور از این مرحله بچه ها باید،پازل های مکعبی بزرگ رو با همکاری و کمک یکدیگر درست می کردند.
در مرحله ی آخر نوا و سرود های دفاع مقدس مثل(یاران چه غریبانه(2)رفتند و از این خانه(2))پخش می شد و بعد بچه ها باید با همان ریتم اجرا می کردند.
بعد از این قسمت،موسیقی ملایم و تاثیر گذاری پخش می شد و قرار بود فرمانده، درس هایی که از این شهربازی گرفته شده بود رو به رزمندگان کوچک خود یاد بدهد و در ذهن و خاطر آن ها حک کند؛این که اگر بچه ها شادند و بازی می کنند به خاطر شهدا است و باید قدر شهدا و خانواده هاشون رو دانست و کتابچه های کوچکی از زندگی نامه ی هر شهیدی که هر بچه به نمایندگی اون شهید،در عملیات شرکت کرده بود داده می شد و از بچه ها خواسته می شد که بخواهند تا بزرگترهاشون ،این کتابچه های ارزشمند رو براشون بخوانند.
بعد بچه ها از سرسره سر می خوردند و بعد از وارد شدن در استخر توپ،به عملیات پایان می بخشیدند.
دکور و چیدمان همه چیز، خوب بود.وقتی نظاره گر این عملیات کودکانه بودی ،برنامه ی «فرمانده ی شبکه ی افق» در ژانر کودکانه برایت تداعی می شد.
این نمایشگاه فوق العاده،بازدید کننده از ملیت های دیگر رو هم،با خود همراه کرده بود.
انتخاب واژه ی "شهربازی"بسیار به جا بود و در جذب بیشتر بچه ها تاثیرگذار.
به کانال تلگرامی گروه فرهنگی هنری طاها بپیوندید. از دست اندر کاران این گروه فرهنگی به ویژه آقای ناد علی نهایت تشکر رو داریم و منتظر کارهای خوب بعدی شون هستیم.
تهیه گزارش:مرثا نورانی
Tahadefa110