سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

مهمون کوچولوی خدا 41 (گزارش کامل جشن دست های کوچک بخشنده)

1403/1/7 13:25
نویسنده : یکی از ما
3,311 بازدید
اشتراک گذاری

فرشتهمجری با این شعر،برنامه رو شروع می کند:

با نام خدا بسم الله/ مشکل گشا بسم الله
ما فرزند ایرانیم/ گفتار ما بسم الله
داریم بر لب خود/ در هر کجا بسم الله
ورد زبان ما هست / وقت غذا بسم الله

یکی از مجری ها ادامه می دهد:
پیامبر قشنگ ما/ وقتی می رفت تو کوچه ها
خنده به لب سلام می داد/ به هر کی حتی بچه ها
خروسه میگه/ قوقولی قوقو
صبح که میشه / زودی بگو
مامان سلام/ بابا سلام
خورشید اون بالا، سلاااااااام
بچه ها سلام ها را تکرار می کنند.
لبخندمجری:بچه های گلم سلام, قشنگای من سلام, حالتون خوبه؟
بچه ها: بللللله
مجری: نه بهتر از اینم میشه جواب داد, بگید خداروشکر, حالتون خوبه؟
بچه ها: خداروشکر
مجری: شنگول و منگول هستید؟ بللللله
اااا مگه شما ها ببعی هستید, احسنت به اونهایی که حواساشون جمع بود.
خب کی دوست داره با من ورزش کنه؟
پس بلند بگو صل علی محمد(ص)
صلوات بر محمد(ص)
لبخندمجری همزمان شروع به درجا زدن می کند و با انجام حرکات ورزشی شعر زیر را می خواند تا بچه ها سرحال و شاداب شوند و برای جشن و شعر خوانی اماده شوند.


وقتی که از خواب پا میشم
راست میشم, دولا میشم(۲)
مثل یه غنچه وا میشم
تو باغچه ورزش می کنم
یک کمی گردش می کنم
دوان دوان میرم جلو
یواش یواش میام عقب(۲)
تشویقخب حالا که حسابی سرحال شدید می خواهیم شعر بخونیم و دست بزنیم, شما ها هم جواب بدهید "اقا جونم خوش اومده", می دونید چرا بچه ها؟ افرین, چون امام حسن جونمون بدنیا اومدن, یعنی توی ماه رمضون, روز پانزدهم ماه همچین روزی امام حسن (ع) امام دوم ما شیعیان بدنیا اومدند.


مژده به شیعیان/ میلاد اقا اومده
اقا جونم خوش اومده(۲)
ماه رمضان امده/میلاد اقا امده
اقا جونم خوش اومده(۲)
ماه دین تابان شده/ جشن گلریزان شده
اقا جونم خوش اومده(۲)
مولا علی شادان شده/ فاطمه هم خندان شده
اقا جونم خوش اومده(۲)
رسول حق شادان شده/ رسول حق شادان شده
اقا جونم خوش اومده(۲)

لبخنددر انتهای شعر خوانی و پخش شکلات ننه نقلی وارد جشن می شود و بعد از سلام و احوالپرسی با بچه و سر به سر گذاشتن با اونها می گوید: اوا ننه جشن تموم شد, دست زدید و شکلات ها رو هم پخش کرید؟ من دیر رسیدم؟
مجری: نه ننه تازه جشنمون شروع شده, هنوز کلی شعر و بازی داریم, من داشتم به بچه ها میگفتم که امروز روز تولد امام حسن جونمونه


لبخندننه نقلی:اره ننه, تو یه همچین روزی چشم حضرت علی به دیدن اولین نوه پیامبر روشن شد, وقتی امام حسن رو اوردن دادن دست حضرت علی, وقت انتخاب اسمش شد, ننه میدونی کی اسم این نوزاد رو انتخاب کرد؟
مجری: نمیدونم ننه, لابد بابای خوبش حضرت علی(ع)
ننه نقلی:نه ننه, باباش نبود, اگر گفتید کی؟ بچه ها شما هم نمی دونید؟
مجری و بچه ها: نه ننه, لابد بابابزرگش خضرت محمد(ص)
ننه نقلی: نه ننه, پیامبر خوبمون هم گفتن من بر خدا پیشی نمیگیرم و دوست دارم اسم این نوزاد عزیز رو خداجون مهربون انتخاب کنند, خدای خوبمونم فرشته خوبشو فرستاد و به پیامبر و حضرت علی گفت: اسم این نوزاد رو حسن بگذارید.
(همزمان مجری تصویر مربوط به ولادت و نامگذاری رو به بچه ها نشان می دهد.)
ننه نقلی ادامه می دهد:اره ننه جون, حسن می دونید یعنی چی؟ یعنی نیکو, یعنی نیکو کار
مجری: نیکو کار یعنی چی؟


فرشتهننه: نیکو کار یعنی یه ادم خییییلی خوب که با همه مهربونه
مجری: بله بچه ها جون, امام حسن جونمون خیلی به همه کمک می کردند, حتی فقیرا چون می دونستند امام حسن خیلی مهربونه همیشه دم خونه ایشون وایمیستادند تا وقتی ایشون از خونه میاد بیرون ازش کمک بخوان.
ننه نقلی: اره بچه ها جونم امام حسن انقدر مهربون بودن که دو بااااار همه اموالشون رو در راه دین و خدا خرج کردند.
مجری: ننه من شنیدم ایشون نه فقط با ادما و فقیرا, بلکه حتی با حیوونا هم خیلی مهربون بودند, مگه نه ننه؟
ننه نقلی: اره ننه جون, اتفاقا من یه قصه ای هم راجع به این چیزی که گفتی بلدم ننه, من خیییلی قصه دارم ننه تو سینه ام...
مجری: ننه قصشو بگو, خواهش می کنم
ننه: نه ننه, من شب افطار مهمون دارم, نوه های گلم می خوان شب بیان خونمون ,خیلی کار دارم ننه, اصلا نمیرسم
مجری و بچه ها اصرار می کنند
ننه: خب من میرم زیر گازمو کم کنم, اش رو هم بزنم و بیام
مجری: اخه ننه, ما حوصلمون سر میره
ننه : ننه خب یه بازی کنید, با وسایل دو رو اطرافتون بازی کنید تا من بیام
مجری: اخه با چی بازی کنیم؟


سوالننه:چمیدونم ننه, مثلا..... اون بشقابا چیه ننه, با اونا بازی کنید, خداحافظتون من رفتم.
نوبت به بازی می رسد, مجری با کمی سوال از بچه ها ذهن بچه ها را معطوف می کند به اینکه از این بشقاب های یکبار مصرف می توانند به عنوان راکت استفاده کنند تا بادکنک ها به زمین نیفتند, همزمان با پرتاب بادکنک ها مجری و بچه ها می خوانند : امام دوم کیه؟ حسن حسن یا حسن(ع)

بعد از اون بچه ها بازی "بدی, پرررر" رو انجام می دهند, مجری: بچه ها بشینیم , خسته شدیم, یکم بازی نشستنکی بکنیم, همه بازی کلاغ پر رو بلدید؟ کلاغ پر... گنجشک پررر...مامان پرررر مامان که پر نداره خودش خبر نداره, خب حالا می خواهیم یک بازی جدید بکنیم, دیدید امام حسن جونمون چه خوب و مهربون بودند  چه ادم خوبی بودند, شما ها هم دوست دارید مثل ایشون, خوب باشید, بخشنده باشید, راستگو باشید, پس من کارای بد رو که میگم همه بگید پررررر, یعنی باید اونهارو از خودمون دور کنیم, کارای خوب رو که میگم بگید نپرررو, یعنی باید اونهارو پیش خودمون نگه داریم, همه انگشتا رو زمین....


تشویقمجری صفات بدی همچون: داد زدن, بی ادبی کردن, دروغ گفتن, بد اخلاقی, لجبازی کردن, و صفات خوبی همچون : اجازه گرفتن, راستگو بودن, احترام, بخشندگی, مهربونی, دوست داشتن مامان بابا, نماز خواندن, روزه گرفتن, قران خوندن را با بچه ها بازی میکند, و حتی از خود بچه ها هم در این زمینه کمک می گیرد.

ننه نقلی وارد میشود و بعد از تحسین بازی های نشستنکی, از اون ها می خواهد یک صلوات خوشگل بفرستند, و توضیح می دهد که ننه صلوات مال جشن ها هم هست, وقتی صلوات میفرستیم دهنمون خوشبو میشه....

فرشتهننه نقلی شروع به قصه گفتن می کند, قصه معروف غذا دادن امام حسن (ع) به سگ, مجری هم همزمان تصاویر مربوطه را به بچه ها نشان می دهد.
ننه نقلی دوباره بچه هارو ترک می کند, مجری ادامه می دهد: آی بازی بازی بازی بازی, با دوستای هم بازی, زود باش بگو چه بازی
بچه ها: چه بازی چه بازی


لبخندمجری: الان میگم چه بازی, بازی قشنگ رشته به رشته بازی, منتهی هر کی دوست داره بازی کنه بلند بگه حسن جانم.... حسن جانم
بعد از بازی مجری شعر زیر را می خواند و بچه ها دست می زنند.
سلام بچه های من/ بچه های خوب من
امام دوم کیه/ حسن حسن یا حسن
امام مهربونی/ حسن حسن یا حسن
سرور هر مرد وزن/حسن حسن یا حسن
منم دوست دارم بشم/ شبیه امام حسن
مهربون و بخشنده/ با دو دست کوچکم
مجری و بچه ها همزمان با خواندن این بیت, دو تا دستاشونو به سمت جلو می اوردند.



لبخندبعد از اون و با توضیح مجری نوبت میرسد به کاردستی,
بچه ها باید شکل دستشون رو در کاغذ قلبی شکل می کشیدند( برای تفهیم موضوع بخشندگی همراه با صفت مهربانی) , و بعد از تزیین اون دست با برچسب های رنگی, یکی از شکلات هایی که موقع مولودی خوانی جمع کرده بودند در اون دست می چسباندند تا اون رو به طور نمادین با دست خودشون با مهربانی به کسی که دوست دارند  هدیه کنند, هر کدوم از بچه ها یک شخصی را برای هدیه دادن انتخاب می کردند.



لبخندهدیه  ما به بچه ها هم یک فیل بی خرطوم بود که با تعجب ننه نقلی مواجه شد. مجری برای ننه نقلی توضیح داد که این بچه های مهربون با این دست های کوچکشان می توانند کارهای بزرگی بکنند مثلا یک خرطوم به فیلشون هدیه بدهند. این قسمت هم برای بچه ها خیلی خنده دار و جذاب بود.

بعد از خواندن شعر پایانی و دعای ظهور امام زمان بچه ها پذیرایی مختصری شدند. اینم شعرش :
دستامونو می بریم بالا/ بالا بالا
با همدیگه می خونیم دعا/ دعا دعا
امام زمان دوستت داریم/دوستت داریم
اقای ما دوستت داریم/دوستت داریم
امام زمان بیا بیا/بیا بیا
اقای ما بیا بیا/ بیا بیا
دست علی یارتون/خدا نگهدارتون

کاری از گروه «شیعه کوچولو»

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آموزش تعمير هارد
22 تیر 95 18:09
خوب بود ممنون از شما
سرويس قاشق و چنگال
22 تیر 95 19:04
خوب بود ممنون از شما
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد