سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 85 (قاصدک(8)گنجشکک اشی مشی و هیئت شهادت حضرت رقیه(س))
گنجشکک اشی مشی
رقیه ی سه ساله رو تو می شناسی؟
تو کاروان اُسَرا کوچکترین بود بچه ها
وقتی که جنگ تموم شد دلِ رقیه شاد شد
با شادی گفت به عمه دیگه بابا برمی گرده
دلش برای بابا دیگه شده بود یه ذره
رقیه نمی دونه بابا حسین شهیده
رفته پیش خدا اُ اون دیگه پر کشیده
بخش های بعدی معرفی رقیه ی سه ساله را در ادامه مطلب دنبال کنید.
از کربلا تا به شام رقیه رفت بی کلام
به این امید که اونجا ببینه روی بابا
وقتی رسیدن به شام یه گوشه بود ویرانه
همونجا خیمه زدن موندن توی خرابه
یه شب دل کوچیکش بی صبر و بی طاقت شد
دنیا دیگه تو فکرش خیلی خیلی کوچَک شد
رقیه با خودش گفت بابا دیگه نمی یاد
دنیای بی بابا رو کدوم بچه ای می خواد؟
رقیه گفت خداجون ای خدای مهربون
می دونم که می تونی منو به بابا برسون
بچه ها جون رقیه به آرزوش رسیده
رفته پیش خدا اُ اونجا بابا رو دیده
خب بچه های زیرک و با خدا
اسمش چی بود کوچکترین، تو کاروان اُسَرا؟
رقیه ی سه ساله(2)
بریم هیئت امام حسین(علیه السلام)
بشناسیم یارِ امام حسین(علیه السلام)
بشیم یارِ امام حسین(علیه السلام)
باز نشر: وب سایت سفینه
طراح و ایده پرداز: گروه سفینه
شاعر : ساجده طالبی
تهیه و تنظیم:مرثا نورانی