سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 82 (همایش قاصدک(5)شهادت حضرت رقیه(س))

گفتیم :داریم به اربعین نزدیک می شیم.

یه بار دیگه مامانای خوش ذوق ،دور هم جمع شدن و با الهام گرفتن

از «همایش قاصدک» بنیاد سفینه و خلاقیت خودشون یه برنامه عالی،

برای بچه هاشون اجرا کردن!

مامان هایی  که،همشون دغدغه تربیت مهدوی کودکانشون رو دارند.

بعد از سلام دادن بچه ها به صف ایستادن  و    

توپی را از تونل پاهاشون رد کردند و 

نفر آخری که توپ دست او بود 

می بایست «یا حسین(ع)» بلند می گفت و بدو بدو، توپ رو به نفر

اول می رسوند.

دیگه موقعه، نمایش قاصدک با موضوع رقیه(س) کوچولو و بچه های امروز

بود(متن کامل این نمایش در وبسایت تحت عنوات قاصدک(3)موجود است.)

بچه ها با در دست گرفتن قاصدک ها و فوت کردن خودشون، خود رو به حضرت

رقیه رسوندند.

بچه ها هر کدوم باید میگفتند که قراره، رقیه کوچولوی امام حسین(ع)

رو چه جوری کمک کنند:

من هواپیما می خریدم و می دادم رقیه (س) کوچولو

تا هر وقت خواست بابا شو ببینه، بتونه!

یکی دیگه از بچه ها می گفت: من ماشین آتش نشانی ام رو می دم به رقیه (س) کو چولو، تا با نردبونش،

هر چی می خواد بر داره!

یکی دیگه می گفت:من خودم پلیس می شم و ازت مراقبت می کنم.

یکی از بچه ها گردن بندش رو در آورد و داد به رقیه (س) کوچولو!

این هم عکس، رقیه(س) کوچولو با گردن بندی که از بچه ها هدیه گرفت!

و اما ایده ی جالب و خلاقانه ی برگزار کنندگان:

بچه ها به سه گروه تقسیم شدند:

گروه امام حسین(ع)،عمه زینب(س)،عمو عباس(ع)

داستانی در مورد عاشورا خوانده می شد و هر گروه ،قسمتی که مربوط به آن ها

بود  باید: یا حسین(ع)،یا زینب(س)،یا عباس(ع) می گفتند؛

مثال: هر جای داستان ، امام سوم ما،سید الشهدا و... گفته می شد،گروه امام

حسین(ع) ،باید یا حسین(ع) بلند می گفتند و یا هر جایی که می شنیدند:سقای کربلا، برادر 

امام حسین(ع)....،گروه عمو عباس(ع) باید یا عباس(ع) بلند می گفتند و ...

که ان شاء الله متن داستان رو هم خواهیم گذاشت.

بعد هم، در مورد « ذوالجناح» تو ضیحاتی داده شد:

معنی اون: دارای دوتا بال،چون خیلی تند می رفته انگاری پرواز میکرده

و یا این که ،اسب امام حسین(ع) نوه اسب پیامبر بوده.

و بعد هم بچه ها به چهار گروه تقسیم شدند و کار کولاژ «ذو الجناح» رو انجام دادند!

این هم ،کار کامل بچه ها!

در مورد زیارت رفتن، با بچه ها صحبت شد و با استفاده از

کتاب زیارت عاشورا برای کودکان (به پست همایش رقیه(1) مراجعه کنید.)

زیارتی کودکانه کنار ضریح رقیه(س) کوچولو، انجام شد و بعد هم نذری خوردن!

در انتها هم،که گل کار بود و بچه ها کلی کیف کردند؛پسرها با کمک فرمانده شون

(مجری) به جنگ آدم بدا رفتند. با شمشیرهای کاغذی که به تعداد درست شده بود.

مامانا، نقش آدم بدا رو داشتند؛ فکر کنم مامانا، این قسمت خیلی بهشون 

خوش گذشت، با وجودی که مورد ضربات شمشیر قرار می گرفتند!

دختر ها،هم به پانسمان کردن زخمی ها ، تهیه آذوقه و پشتیبانی پشت جبهه 

می پرداختند.

بچه ها در این بازی،کار گروهی،تبعیت از فرمانده، رعایت قوانین بازی(شمشیرها

فقط به شمشیر آدم بدا زده می شد و باید مراقب بود که دوستانمان آسیب

نبینند.)،آشنایی با بعضی اصطلاحات  و قواعد جنگی(محاصره کردن،مدارا و برخورد

خوب با اسیر و...)

شور و هیجان بازی وصف ناشدنی بود!

این هم،عکس یکی از پرستارهای گلمون که فرم و مدل مقنعه اش جالب بود.

گزارش گر: مرثا نورانی

برگزار کنندگان:خانم ها  سمانه جلالی و  دوست محترمشون؛

مریم خانم  و فاطمه گیتی پسند و مامانای مهربون دیگه.

دعا یادتون نره!