تربیت تخیل!
تربیت تخیل که طبعا با تربیت حسی وحرکتی همراه و در متعادل ساختن آن نیز بسیار مؤثر است ،جنبه ی دیگری از تربیت فکری دوره ی کودکی دوم (3-7سالگی) به شمار می رود .البته برخی معتقدند که قوه ی خیال آدمی را به جای تشویق وتحریک باید زنجیر کرد اما در واقع فرعی شمردن این تربیت یا آن را نوعی ترمز پنداشتن خطای بزرگی است .
شعورمبتنی بر خیال درست مانند هشیاری مبتنی بر ادراک حسی ،یکی از فعالیت های عمده ی ذهن است .تخیل عالیترین قوه ی آدمی است و بیش از هوش ، انسان را کاملا از حیوان متمایز می سازد .
درست است که کودک بسیار ابداع می کند و داستان می سازد اما این ابداع در طبیعت او چندان مؤثر نیست یعنی در خود سازی اوچندان نقشی ندارد .دراینجا نیز باید راهنمای ما در عمل ، طبیعت هر کودک باشد. یعنی باید طبایع دمدمی و پراکنده اندیش را در خیال پردازی تشویق کرد ولی باید کسانی را که در بیداری خواب می بینند با قصه های عاقلانه تر آشنا ساخت .باری این مسأله ی انتخاب واندازه است که بدون آن تربیت ممکن نیست .دراین مورد نیز رعایت احتاط ضروری است .دنیای عجایب هم دارای معایبی است که نیاز به کنترل وحذف دارد .(قصه های مخوف وخرافاتی که در دل کودکان دلهره و وحشت می اندازد )
باید در برابرداستان سازی های کودک و دروغ های او محتاط بود وهرگز او را دروغگو خطاب نکرد و در مقابل او، صحت گفته هایش را مورد تحقیق قرار داد تا متوجه شود که ما همه ی حرف های او را باور نمی کنیم و نظارتی در کار است . دروغ های کودک در این سن دروغ آگاهانه ومغرضانه نیست ، بلکه بیشتر جنبه میل به بازی و میل به توجه دیگران دارد .در واقع دروغ کودک بیشتر از مقوله ی روانشناسی است تا اخلاق .
منبع :کتاب مراحل تربیت ، تالیف موریس دبس ،ترجمه ی دکتر کاردان،فرستنده مطلب:مژگان خیر اندیش.