سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

مهمون کوچولوی خدا 48 (شعر شب قدر کودکانه 2)

  کارهای ما شروع میشه             با نام خدا جون همیشه به ما میده هرچی بخوایم           مهربونیش کم نمیشه یه شب داریم توی شبا              توش اومده قرآن ما کتاب ما مسلمونا                       اومده از سوی خدا می دونید اون چه شبیه؟           اعمال اون دیگه چیه؟ اون شب قدره بچه ...
11 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 41 (گزارش کامل جشن دست های کوچک بخشنده)

مجری با این شعر،برنامه رو شروع می کند: با نام خدا بسم الله/ مشکل گشا بسم الله ما فرزند ایرانیم/ گفتار ما بسم الله داریم بر لب خود/ در هر کجا بسم الله ورد زبان ما هست / وقت غذا بسم الله یکی از مجری ها ادامه می دهد: پیامبر قشنگ ما/ وقتی می رفت تو کوچه ها خنده به لب سلام می داد/ به هر کی حتی بچه ها خروسه میگه/ قوقولی قوقو صبح که میشه / زودی بگو مامان سلام/ بابا سلام خورشید اون بالا، سلاااااااام بچه ها سلام ها را تکرار می کنند. مجری:بچه های گلم سلام, قشنگای من سلام, حالتون خوبه؟ بچه ها: بللللله مجری: نه بهتر از اینم میشه جواب داد, بگید خداروشکر, حالتون خوبه؟ بچه ها: خدا...
7 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 40 (جشن «مهمان ویژه ی خدا)

  در بدو ورود به مهمانان ویژه جشن, یعنی همان روزه اولی ها و دومی ها و سومی ها کارت مخصوص که رویش فرشته ای در حال بال زدن کار شده بود و همچنین،تاج مخصوص اهدا شد. درون کارت شعری که بچه ها باید در طول جشن می خواندند هم گذاشته شده بود. اجرای جشن با شعر بسم الله و سلام و حال و احوال پرسی با بچه ها شروع شد, ننه نقلی هم وارد جشن می شود و بعد از خوش و بش با بچه ها مجری و ننه نقلی برای بچه ها توضیح می دهند که ماه مبارک رمضان ماه مهمانی خداست و خداوند در این ماه با نعمت ها و ثواب های فراوان از بندگانش پذیرایی می کند و هر کار خوبی که قبل مثلا انقققد ثواب داشته در این ماه انقققققققققد ثواب داره, و اینکه این جشن و ا...
7 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 38 (گزارش جشن «مهمون کوچولوها ی خدا»1)

بخش اول: ورود ویژه: بچه ها به صف می ایستند و توسط دو مربی که دم در ایستاده اند قرآن رو روی سر بچه ها می گیرن، بچه ها قرآن رو می بوسن  و از بین دو مربی که در حال خواندن شعر زیر هستند وارد سالن جشن می شود، و اما شعر: می خوایم بریم یه مهمونی      مهمونی آسمونی می خوای رازش رو بدونی     باید با قرآن بمونی مجری می گوید: به نام خدا، بسم الله  مشکل گشا، بسم الله همیشه بر لب ما   اسم خدا، بسم الله ما را بود نگه دار در هر کجا، بسم الله و در ادامه: بچه ها جونی سلللاااام،حالت...
7 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 37 (حسن یعنی..)

خاله صحبت می کرد که چطور حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، اسم « حسن » را برای کودکشان انتخاب کردند. او با مهربانی گفت: « حسن ، یعنی نیکی و نیکوکاری و امام حسن علیه السلام همیشه اهل نیکوکاری و کارهای نیک و پسندیده بودند؛ درست مثل پدر بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام که هیچگاه کمک به فقیران، نیازمندان و کودکان یتیم را فراموش نکرد». منبع:http://bustannoor.blogfa.com تهیه و تنظیم: ساجده طالبی ...
7 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 36 (ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام شعر کودکانه)

پس از امام اولم پس از امیر المؤمنان امام دومم حسن (علیه السلام) به جای او امیر شد به  یاد و نام  پاک او گرفته باغ زندگی امید و شکل دیگری ببین چه دلپذیر شد شاعر : مهدی وحیدی صدر منبع : بوستان نور تهیه و تنظیم : ساجده طالبی ...
7 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا 35 ( ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام شعر کودکانه)

آي بچه­ ها آي بچه­ ها داريم دوازده تا امام                  كه جدشون پيامبره اول علي مرتضاست                 دوم عزيز حيدره حسن( علیه السلام )امام دومه                 لقب گرفته مجتبي زهرا( سلام الله علیها )نام مادرشه              باباش علي مر...
5 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا ۳4 (داستانهاي كودكانه (3) از زندگي امام حسن مجتبي علیه السلام)

دعوت كودكان روزي گروهي از كودكان مشغول بازي بودند. تا چشم آنان به امام  حسن مجتبي ( علیه السلام ) افتاد، آن حضرت را به مهماني خود دعوت نمودند. امام حسن( علیه السلام ) نيز به جمع كودكان پيوست و با آنان غذا خورد. بعد هم آن بچه ها را به خانه خود دعوت كرد و به آنان غذا و لباس نو هديه داد.با اين همه محبت، امام ( علیه السلام ) فرمود:بخشش اين بچه­ ها بيشتر از من بود.آنان هرچه داشتند به من دادند، درحالي كه من بخشي از آنچه را داشتم، به آنان دادم.  منبع:مجموعه داستان دوستان(مهدي وحيدي صدر) كار خوب روزي امام حسن ( علیه السلام ) از كوچه ­هاي مدينه مي­...
5 فروردين 1403

مهمون کوچولوی خدا ۳3 (داستانهاي كودكانه (2) از زندگي امام حسن مجتبي علیه السلام)

مسخره نكردن امام حسن ( علیه السلام ) و امام حسين( علیه السلام ) در حال بازي بودند كه پير مردي را ديدند كه مشغول وضو گرفتن بود اما وضويش اشتباه بود.آنها دست از بازي كشيدند.كنار آب رفتند بدون اينكه او را مسخره كنند و يا اشتباهش را به رويش بياورند مشغول وضو گرفتن شدند و با صداي بلند (طوري كه پير مرد بشنود)، مي­گفتند وضوي من كامل­تر است تا پيرمرد نگاه كند.بچه­ ها به پير مرد گفتند: وضوي كدام­يك از ما كامل­تر است؟ وقتي وضوي بچه­ ها كامل شد، پيرمرد گفت : عزيزان من وضوي هر دوي شما صحيح است و من اشتباه مي­ كردم. منبع:داستانهاي بهشتي(دكتر اعظم فعال) كودك خطيب ...
5 فروردين 1403
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد