سفینه

برگزار کننده ی تخصصی جشن ها و انواع مراسمات مذهبی ویژه کودکان

سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 116 ( اپلیکیشن عالی)

"به نام خدا"  سلام به همگی: 🤗هیچ مادری نیست که وقتی خیلی کار داره یا خیلی خسته است، آخرش گوشی رو به بچه ها نده، یا توی روضه ها همه می دونند که دادن گوشی کار درستی نیست ولی تعداد زیادی این کار رو می کنند و یا توی موکب ها که پدر و مادرها می خواهند خستگی در کنند،گوشی ها در دست بچه ها خواهد بود و... 🤔همه ی این ها باعث شد که پیگیر بشیم که لااقل یه "بازی اربعینی مناسب" تولید بشه الان دوساله. بالاخره،خدا رو شکر با گروه "مهاد" در شیراز که بازی های قابل قبولی مثل" قصه های قرآنی"،"محله با صفا"و...رو ساختند لینک شدیم و یک ساله که این دوستان در حال انجام کار هستند و مخلصانه پای کار ب...
10 شهريور 1402

سردار کوچک سپاهم یا حسین(علیه السلام) 90 ( تو موکب، برا بچه ها چی کار کنم؟)

«بسم الله الرحمن الرحیم» در این سفر معنوی و روحانی که پر از خیرات و برکات است و الطاف خداوندی به بندگانش چندین برابر می شود و ملائکه بندگانش را همراهی می کنند، فرشته های کوچکی، بزرگتر ها را همراهی می کنند که رسیدگی به آن ها شاید یکی از مهمترین وظایف ما بزرگ ترها و مربیان کودک باشد. شاید کمی سازماندهی کردن و سر و سامان دادن به کارهایی که تا به حال به صورت پراکنده انجام می شده در این برهه ی زمانی خالی از لطف نباشد؛ با عرض سلام و ادب و احترام، این گزارش را به تمام  مربیانی که در این راه گام بر می دارند و در موکب ها با کودکان و نوجوانان  سر و کار دارند و برنامه هایی برای آن ها در نظر دارند تقدیم می گرد...
2 شهريور 1402

سردار کوچک سپاهم یا حسین (علیه السلام) 51 (مصباح کوچولو)

مجری ها در حالی که صحنه تاریک است و نوری در صحنه نمی باشد وارد صحنه می شوند. مجری اول: چقدر همه جا تاریکه. ای وای یه چیزی رفت زیر پام الان می خورم زمین. مجری دوم : مراقب باش.  الان یه چیزی روشن می کنم تا اطرافمون رو بهتر ببینیم. هر دو مجری فانوس های تزیینی در دست دارند که یکی کوچکتر و دیگری بزرگ تر است. وقتی فانوس روشن می شود لامپ های داخل سالن هم روشن می شوند. بعد مجری ها با روشن شدن سالن متوجه حضور بچه ها می شوند مجری اول: سلام بچه ها،شما ها کی اومدید اینجا،و حال و احوال پرسی می کنه" و در ادامه می گوید:"عزاداری هاتون قبول باشه". مجری دوم: دستش رو به نشونه ی هیس روی بینیش می ذاره و می گه یه صدایی...
4 مرداد 1402

شیرین تر از عسل (فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ)

*به نام خدا* آیه این جلسه 🌸 بازی "من کنت مولاه" داستان غدیر کودکانه توضیح داده شد و در پایان بچه ها دستانشون رو به هم دادند و جمله ی پیامبر عزیزمون رو در روز عید غدیر رو تکرار کردند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه هر کی که مولاش منم،  رهبر رو آقاش منم،  حالا شده این علی،  براش امام و ولی. عید غدیر مباااارک لی لی حوضک غدیری بازی کردیم 🌼🌼🌼🌼🌼 به به امام علی بر همگان شد مولا چشم رو که وا می کنی با اون نگاه می کنی شعری در مورد داده های خدای مهربونی که ما هر کاری مون رو با نام او آغاز می کنیم🙏 این جلسه درمورد اینکه کسی که اول سلام بده 69 ثواب و ک...
20 تير 1402

غدیرانه 20 (جشن کودکانه (مهمونی برکه کوچولو 4): عید غدیر)

بخش چهارم لاک پشت داره می ره که توی برکه آب تنی کنه که مجری جلوش رو می گیره و بهش می گه کجا لاک لاکی قصه که هنوز تموم نشده بیا لاک پشت: وقت آب تنیم شده دارم می رم توی برکه آب تنی کنم مجری: نه نه بیا  اول بقیه ی قصه رو بگو و باز دوباره با بچه ها می خونه و بچه ها دست می زنن لاک لاکی بگو قصه بگو لاک پشت: تا کجا تعریف کردم؟ مجری: تا اونجایی که پیامبر دست امام علی(علیه السلام) رو برد بالا لاک پشت : آهان آهان بعدش پیغمبر گفت بعد من،  علی هست ولی و مولایتان. بعد همه ی حاجی ها ،فریاد زدن یکصدا: علی ولی الله علی ولی الله. مجری : ما هم بگیم حاجی ...
12 تير 1402

غدیرانه 19 (جشن کودکانه (مهمونی برکه کوچولو 3): عید غدیر)

بخش سوم مجری : خب لاک لاکی بقیه ی قصه رو بگو لاک پشت: به روی یک بلندی،  پیامبر ما ایستاد،  شروع کرد به صحبت،  برای اون حاجی ها. همه گی خوب گوش کردن،  به حرف های پیامبر ،پیامبر مون چی گفت، خوب یادمه غنچه ها اول گفت حمد خدا،  گواهی داد به الله، به بندگی خدا. گفت اگه روزی رفتم، از بینتون حاجی ها، باید که خوب گوش بدیم به حرف یک ولی ما. مجری : پرسیدن اون حاجی ها: کیه اون ولی ما؟ کیه اون ولی ما؟  لاک پشت: پیامبرم صدا زد،  گفت علی جون زود بیا،  دست علی رو گرفت،  بردش بالا بچه ها. بازی و مسابقه (بخش سوم) ...
12 تير 1402

غدیرانه 18 (جشن کودکانه (مهمونی برکه کوچولو 2): عید غدیر)

بخش دوم لاک پشت و مجری از سمت فضای بیابون به سمت برکه حرکت می کنند. مجری: دستش با آب برکه می شوید و میگه آخیش خنک شدم.بچه ها یادتونه باهم رفتیم زیارت و حاجی شدیم؟ حالا بیاین از لاک لاکی بخوایم  بقیه ی قصه اش  رو واسمون تعریف کنه. مجری: لاک لاکی بگو قصه بگو.  لاک پشت: چی گفت؟ چی گفت؟ چی گفت؟ چی گفت؟ من گوشم سنگینه . نشنیدم. مجری بچه ها رو تشویق می کنه که باهاش همصدا شن و چند بار تکرار کنن و دست بزنن. لاک لاکی بگو قصه بگو لاک پشت: جا می خوره آهان، آهان قصه بگم خب از اول بگو قصه بگو چرا داد می زنی؟ اتل متل یه برکه، برکه نزدیک مکه، می خواین بگم اسمش رو، تا بدونی...
12 تير 1402

غدیرانه 17(جشن کودکانه (مهمونی برکه کوچولو 1): عید غدیر)

سلام عیدتون مبارک این بار هم به لطف و یاریه خدا و با مدد از خود حضرت علی (علیه السلام) «بنیاد سفینه » در ایام پر برکت عید سعید غدیر خم، موفق شد برنامه ی خلاقانه ی خود را که با عنوان «جشن مهمانی برکه کوچولو» به مناسبت عید غدیر طراحی شده بود رو در چهار نقطه از تهران بزرگ به اجرا در بیاره.و البته 4 مهر ماه هم منتظر دوستانمون هستیم. این طرح خلاقانه شامل چهار بخش مختلف بود که در هربخش، روایت کودکانه به زبان شعر و بازی از عید غدیر رو برای کودکان عنوان می کرد. هر چهار بخش به هم متصل بودند و هر بخشی ادامه ی بخش قبلی خودش بود که هر بخش خود،شامل سه قسمت 1-روایت غدیر، 2-بازی و مسابقه مر...
12 تير 1402

شیرین تر از عسل( آیه بسم الله الرحمن الرحیم)

*به نام خدا* 🎀بسم الله الرحمن الرحیم🎀 شروع کلاس و دوست شدن با بچه ها و بچه ها بعد از هر کلام مربی "بسم الله" رو می گفتند: به نام خدا......... بسم الله مشکل گشا...... بسم الله همیشه بر لب ما، اسم خدا..... بسم الله ما را بود نگه دار،در هر کجا..... بسم الله  بعدش بچه ها، زنبور کوچولو رو با نام یاد خدا کمک کردند تا به کندو برسه و عسل خوشمزه درست کنه🌼 یه بازی جذاب و خلاقانه با وسایل ساده: یه نخ کنفی، لوله ی دستمال کاغذی و یه زنبور بامزه دو نفر از بچه ها دو طرف طناب رو نگه می داشتند و یکی از بچه ها زنبور لوله ای رو حرکت می داد در حالی که مربی شعر و آیه ی بسم الله الرحمن الرحیم رو با کمک بچه ه...
11 تير 1402
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سفینه می باشد