سجده ی طولانی
پیامبر عزیز ما یك روزی بود سر نماز امام حسین نزدیك او نشسته بود قشنگ و ناز همین كه او به سجده رفت حسن دوید كنار او دست ها را روی او گذاشت پرید و شد سوار او پدر بزرگ وقتی كه دید حسن شده سوار او بازی و خنده می كند قه قه قه ، هو هو هو ...